تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت

تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت

تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت

تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت

تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت
تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد شعله ی آتش چو از بیت

تیره گی با جلوه ی داور نمی دانم چه کرد

غم به جان دخت پیغمبر ص نمی دانم چه کرد

شعله ی آتش چو از بیت خدا بالا گرفت

باغبان با غنچه ی پرپر نمی دانم چه کرد

از صدای ناله ی زهرا س مدینه گفت آه

این صدا با ساقی کوثر نمی دانم چه کرد

سینه ی دخت نبی ص آیینه ی وحی خداست

با چنین آیینه میخ در نمی دانم چه کرد

بر سر یک بانوی تنها، چهل نامرد ریخت

این ستم با فاتح خیبر نمی دانم چه کرد

فاطمه س دنبال حیدر ع زینب س از دنبال وی

مادر افتاد از نفس دختر نمی دانم چه کرد

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا س شکست

دست های بسته ی حیدر ع نمی دانم چه کرد

با نگاه دو کبوتر بچّه ی بی بال و پر

در میان دشمنان ، آذر نمی دانم چه کرد

سالها «میثم» ، علی ع در خانه ی بی فاطمه س

بی کس و تنها و بی یاور نمی دانم چه کرد


تعداد بازديد : 155
شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 22:04
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف