اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي
اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است لکنت گرفته پلک تو در بي

اين روضه ها امروز و فردا کردنش سخت است

بايد بگويم گرچه معنا کردنش سخت است

 لکنت گرفته پلک تو در بين آن کوچه

اين راز سربسته ست افشا کردنش سخت است

 چشمي که دست سنگي آن بي حيا بسته

مقداد مي دانست که وا کردنش سخت است

 دستي که بين کوچه ها از پا تو را انداخت

فهميد قدّ حيدري تا کردنش سخت است

 حالا که داري خواهشي ، تابوت مي خواهي؟

اسباب مرگ تو !؟ مهيّا کردنش سخت است

با غسل زير پيرهن فکر علي ع بودي

زخم نود روزه تماشا کردنش سخت است

داغ کبود کوچه ها آنقدر روشن بود

فهميد دست فتنه ، حاشا کردنش سخت است

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 163
شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 7:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف