ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو

ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو

ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو

ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو

ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو
ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها تا عطر تو آمد غزلم بال در آو

ای بسته به دست تو دل پیر و جوانها

ای آنکه فرا رفته ای از شرح و بیانها

تا عطر تو آمد غزلم بال در آورد

آزاد شد از قید زمانها و مکانها

میرفت فرات از عطش عشق بمیرد

بخشید نگاه تو به خونش جریانها

مست تو فقط خیمه ی بی آب نبوده است

از دست تو مستند همه مرثیه خوانها

مشک تو که افتاد دل فاطمه لرزید

خاک همه عالم به سر تیر و کمانها

این گوشه عمو آب شد ، آن گوشه سکینه

این بیت چه باید بکند در غم آنها

ای هر چه امان نامه ببینید و بسوزید

این دست رد اوست بر این گونه امانها

 

شاعر : محمد رضا سلیمی


تعداد بازديد : 367
جمعه 18 اسفند 1391 ساعت: 5:54
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف