|
غلام رضا سازگار-حضرت زینب سلام الله علیها-اربعین |
یک دم ز ابر خون کن ، ای ماه من نظاره
کاورده ام به گردت یک آسمان ستاره
هر روز این چهل روز، بوده مرا چهل سال
می سوختم همیشه، می ساختم هماره
از کثرت سرشکم خشکیده بود اشکم
امروز بر تو چشمه دریا شده دوباره
بی تو سرشک گلگون ناید ز دیده ام چون
جایی که از غمت خون جو شد ز سنگ خاره
گه می زدم به آب و گه می زدم به آتش
یا دیده بود پر اشک یا سینه پر شراره
آن دم که بر سرنی خون ریخت از سر تو
غیر از شکستن سر، زینب نداشت چاره
خوش گرم می گرفتی با خواهرت سر نی
یک بار با تکلم، صد بار با اشاره
دی گوشواره آفتاد از گوش مادر ما
امروز پاره شد گوش از بهر گوشواره
در شام غم رسیدم، کوچه به کوچه دیدم
گه رقص و پای کوبی، گه بانگ البشاره
هر کس گرفته در بر، قبری به دیده ی تر
امّا رباب گوید، کو قبر شیرخواره
تعداد بازديد : 467
دوشنبه 11 دی 1391 ساعت: 19:35
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)