بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه

بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه

بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه

بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه

بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه
بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بابا بابا بابا از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را ه

 

بابا بابا بابا

از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را

پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را



هاجر شده ست عمه برايِ لبانِ من

صد مرتبه دويده نگاهش سراب را



تو ديده اي سه ساله ي تو نيز ديده است

يك لحظه هم اگر كه شده رويِ آب را



مويِ مرا سفيد نكرده ست آسياب

حس ميكنم تفاوت خون با خضاب را



از من دگر گذشته به عمه بگو پدر

جايِ من ِ رقيه بچسبد رباب را



حيفش نبود خرج لبِ خيزران كني؟!

آن بوسه هايِ گرم ِ قديميِ ناب را



هم شكل فاطمه شده ام هم ابوتراب

وقتي بر اين خميده گره زد طناب را

(شاعرش را نميشناسم)



تعداد بازديد : 85
جمعه 01 دی 1391 ساعت: 14:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف