تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بابا بابا بابا
از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را
پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را
هاجر شده ست عمه برايِ لبانِ من
صد مرتبه دويده نگاهش سراب را
تو ديده اي سه ساله ي تو نيز ديده است
يك لحظه هم اگر كه شده رويِ آب را
مويِ مرا سفيد نكرده ست آسياب
حس ميكنم تفاوت خون با خضاب را
از من دگر گذشته به عمه بگو پدر
جايِ من ِ رقيه بچسبد رباب را
حيفش نبود خرج لبِ خيزران كني؟!
آن بوسه هايِ گرم ِ قديميِ ناب را
هم شكل فاطمه شده ام هم ابوتراب
وقتي بر اين خميده گره زد طناب را
(شاعرش را نميشناسم)
تعداد بازديد : 85
جمعه 01 دی 1391 ساعت: 14:30
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب