محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا

محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا

محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا

محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا

محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا
محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
محسن کاویانی حضرت عباس(ع)-شهادت شعرم شده سرشار شمیم حرم تو با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو با خا

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

شعرم شده سرشار شمیم حرم تو

با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو

با خاطره هایی که شده دار و ندارم

دارد همه ی کودکیم بوی غم تو

انگار که از کوچه ی ما می گذرد باز

سنج و کتل و پرچم و طبل و علم تو

این بوی خوش کندر و اسفند و گلاب است

از آه دم دسته ی لبریز دم تو

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حرم سید و سالار نیامد

رد شد همه ی دسته از این کوچه و انگار

یک عمر شدم عاشق  و بیمار و گرفتار

برسینه زنان، مویه کنان رد شد و، کارم

افتاد به دستان ابالفضلِ علمدار

غیر از من و هم دین من و ایل و تبارم

عالم همه محتاج نگاهش شده بسیار

دیوار حسینیه شده محتشم او

اصلاً شده انگار طنین در و دیوار:

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حرم سید و سالار نیامد

گلواژه ی اشعار خدا بود ابالفضل

اسطوره ی احسان و وفا بود ابالفضل

چشمان نجیبش حرم پاک دلان شد

شاه ادب و حجب و حیا بود ابالفضل

میدان همه در سیطرۀ چشم علی بود

در کشمکش معرکه تا بود ابالفضل

وقتی که پدر آمد و دستش به کمر بود

در قلب حرم هروله ها بود: ابالفضل

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حرم سید و سالار نیامد

دریا شده دیوانه و محو ادب او

ای جان به فدای ترک روی لب او

فهمیده ام از شور همه ارمنیان که

افتاده به دل های جهان تاب و تب او

فرزندِ علی، جانِ علی، ماهِ قبیله

پنهان شده در برق نگاهش نَسَب او

شرمنده شده و دخترکی... آه بمیرم

آب آوریش کاش نمی شد لقب او

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حرم سید و سالار نیامد

این آخر دلداده گی و آخر دین است

یک مشک و دوتا دست که بر روی زمین است

حالا همه ی دشت شده قبضه ی عباس

یک دشت که نه، قبضه ی او عرش برین است

حالا منم و نیمه شب و دفتر شعرم

شعری که اگر خوب، اگر بد همه این است

حالا منم و نیمه شب و عطر گل یاس

حالا منم و نم نم باران که چنین است

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

سقای حرم سید و سالار نیامد


تعداد بازديد : 241
جمعه 03 آذر 1391 ساعت: 12:29
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف