اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد

اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد

اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد

اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد

اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد
اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب پنجم محرم از غم بی کسی ات حوصله سر می آید دست و پا میزنی و خون به جگر می آید در قد

اشعار شب پنجم محرم

 

از غم بی کسی ات حوصله سر می آید

دست و پا میزنی و خون به جگر می آید

 

در قدوم تو سر انداختن و جان دادن

به خدا از من عاشق شده بر می آید

 

یادگار حسنت بی زره و بی شمشیر

سر یاری تو از خیمه به سر می آید

 

پاره گشته لب خشکیده ات از تیر بگو

کاری از دست من خسته اگر می آید

 

کوهی از نیزه و شمشیر به دورت بس نیست

هیزم و سنگ ز هر سو چقدَر می آید

 

آه از این همه زخمی که به پیکر داری

بیشتر سینه ی زخمت به نظر می آید

 

هر نفس از دهنت خاک برون میریزد

اشک از دیده نه خونابه جگر می آید

 

نیزه حالا که تنت را به زمین دوخته است

به هوای سر تو چند نفر می آید

 

تیر در حال فرود است گلویت ببُرد

عمو از بازوی من کار سپر می آید

 

دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست

یادم از کوچه و از آتش و در می آید

 

کاش با چادر خود عمه ببَندد چشم

 مادری را که به دیدار پسر می آید

**

اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 249
دوشنبه 29 آبان 1391 ساعت: 9:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف