شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی

شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی

شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی

شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی

شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی
شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود کنج دل شکسته ی او آه مانده بود در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی

شب بود و گرد غم به رخ ماه مانده بود

کنج دل شکسته ی او آه مانده بود

در سایه ی هجوم شب و عصر تشنگی

ابری به روی چهره ی یک ماه مانده بود

تا آن زمان که قافله ی دل برش رسید

ماننده یوسفی به دل چاه مانده بود

خورشید او میان خرابه طلوع کرد

تا لحظه ی غروب چه کوتاه مانده بود

منجی کشور دل آن زخم خورده بود

راسی که از تمامت یک شاه مانده بود

کابوس وار خاطره ی راه می گذشت

وقتی نشانه هایی از آن راه مانده بود


تعداد بازديد : 225
یکشنبه 28 آبان 1391 ساعت: 8:01
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف