اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم

اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم

اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم

اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم

اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم
اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب دوم محرم بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم

اشعار شب دوم محرم

 

بدون تو خوشی روز فردا را نمیخواهم

نفس را، اشک را حتی دو دنیا را نمیخواهم

 

نمیخواهم بدانم نام این صحرای غمگین چیست

نمیخواهم بدانم بی تو غم ها را نمیخواهم

 

من از طفلی پرستار تمام خانه ام اما

پرستاری این طفلان تنها را نمیخواهم

 

به جای نخل و نخلستان فقط تیر است و سر نیزه

به رویت زخم ها را ردّی از پا را نمیخواهم

 

مزن خیمه که میترسم که بی عباس برگردم

نگاه دختر معصوم نو پا را نیمخواهم

 

اگرچه خاطراتم از مدینه تلخ و خونبار است

بیا برگرد شهر مادرت، کوفه دل آزار است

 

مرا مگذار بی تو دست گیر قافله باشم

اسیر زجر و خولی و سنان و حرمله باشم

 

ببینم خیمه را با جمع طفلانش زنند آتش

یتیمی را که میترسد به دامانش زنند آتش

 

یکی زنجیر بر حلقی به قصد کُشت میپیچد

یکی گیسوی طفلی را به گرد مشت میپیچد

 

بیا برگرد شهر مادرم هرچند غمبار است

که تیر حرمله دنبال چشمان علمدار است

 

ببین اشکم ببین دردم ببین زخمم ببین آهم

فراقت را نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم

**


تعداد بازديد : 255
جمعه 26 آبان 1391 ساعت: 8:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف