اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح

اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح

اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح

اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح

اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح
اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شب دوم محرم کاروانی پر از نسیم سحر کاروانی ز خویش کرده سفر در قیام ، آیه های مصحف صبح

اشعار شب دوم محرم

 

کاروانی پر از نسیم سحر

کاروانی ز خویش کرده سفر

 

در قیام ، آیه های مصحف صبح

در سجود، آینه برای سحر

 

همه در دشت تازه تر از گل

همه در باغ، میوه ی نوبر

 

پدران از تبار ابراهیم

مادران از قبیله هاجر

 

آری از دودمان ابراهیم

کعبه دل، بت شکن ، به دوش تبر

 

هر یکی در مقام خود ساقی

هر یکی درمرام خود ساغر

 

در دل و جان کاروان اینک

می تپد این نهیب، این باور:

 

نکند شوکران شود معروف

نکند نردبان شود منکر

 

مرحبا بر سلاله کوثر

هان فصل لربک وانحر

 

در نزولش زمنبر ناقه

خطبه خوان حماسه آن، خواهر

 

شد عصا شانه علی اکبر

پای عباس پله منبر

 

تا نباشد ز بیم آشفته

خواب آرام چند تا دختر

 

پای عباس می شد بالش

دشت احساس می شود بستر

 

سرزمین، سرزمین گل ها بود

پهنه عشق بود و پهناور

 

ناگهان در هجوم باد فراق

کنده شد برگه هایی از دفتر

 

کاش دستان باد می شد خشک

کاش می شد گلوی گل ها تر

 

نکند علقمه، عمو را کشت

که پدر می رود خمیده کمر

 

کیست مردی که می رود میدان

که ندارد به جز خودش لشگر

 

و زنی روی تل برای نبی

صحنه را می شود گزارشگر

 

که بیا جای بوسه های شما

شده سرشار بوسه خنجر

 

می برند از تن حسین تو جان

می برند از تن حسین تو سر

 

آیه های کتاب آغوشت

دارد از فوج زخم زیر و زبر

 

آن طرف صحنه شگفتی هست

نه! بسی صحنه هست شرم آور

 

رفته از پای دختری خلخال

رفته از دست مردی انگشتر

 

می رود کاروان به کوفه و شام

می کند سمت قتلگاه گذر

 

می رود کاروان ولی خالی است

جای عباس و قاسم و اکبر

 

آخر داستان ولی این نیست

مانده پایان خوب قصه اگر ....


تعداد بازديد : 183
جمعه 26 آبان 1391 ساعت: 8:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف