وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...
وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتی که پدر سه ساله اش را می دید هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید شلاق و شب و تاول سرخ پایش...

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید

هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید

 شلاق و شب و تاول سرخ پایش...

 تنها به خدا فقط خدا می فهمید...

شاعر: اقبال نوری


تعداد بازديد : 119
پنجشنبه 25 آبان 1391 ساعت: 11:14
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف