تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت رقیه(س)-شهادت
آه پدر جان جگرم سوخته
خاطره های سفرم سوخته
تار اگر دیدمت امشب ببخش
گوشه ای از پلک ترم سوخته
از تو ندیدم بجز این سر ولی
من همه ی بال و پرم سوخته
قول بده عمه نفهمد ولی
هم سر و پا و کمرم سوخته
آمدی از راه رسیدن بخیر
از سر تو با خبرم ...سوخته
خانۀ خولی چه خبر از تنور؟
من که شنیدم جگرم سوخته
غصه نخور، سوخته هم خوشگلی
مثل خودت موی سرم سوخته
شانه به مویم بزنم ریخته
صورت مثل قمرم سوخته
دختر زهرا شده ات دیدنی است
کم شده ام ، بیشترم سوخته
پلک بزن عمه نگاهت کند
غصۀ این یک نفرم سوخته...
تعداد بازديد : 253
پنجشنبه 25 آبان 1391 ساعت: 10:59
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب