سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز

سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز

سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز

سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز

سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز
سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سیدمحمد جوادی حضرت عبدالله ابن الحسن(ع) دست او در دست های عمّه بود گوش او پر از صدای عمّه بود ز

حضرت عبدالله ابن الحسن(ع)

 

دست او در دست های عمّه بود

گوش او پر از صدای عمّه بود

زینبی که دل چنان آئینه داشت

داغ چندین گل به روی سینه داشت

صبر عبداللهَ دگر سر گشته بود

چشم های کوچکش تر گشته بود

دید دیگر بی برادر مانده است

بندی از قنداق اصغر مانده است

شیون زن ها دلش را پاره کرد

دید شه تنهاست فکر چاره کرد

دست او از دست عمّه شد جدا

می دوید و بر لبش واویلتا

می دوید و گاه می افتاد او

از جگر فریاد می زد ای عمو

دید عمو چون گل اسیر خارهاست

دشمنان را هم سر آزارهاست

یک نفر با نیزه بر او می زند

یک نفر دارد به پهلو می زند

عدّه ای از دور سنگش می زنند

عدّه ای پیراهنش را می کَنند

مرگ خود را کرد در دل آرزو

خویش را افکند بر روی عمو

بی حیایی تیغ خود بالا گرفت

پس نشانه پیکر مولا گرفت

کرد عبدالله دست خود دراز

گفت ای قاتل به شمشیرت مناز

گر نیاید جسم من بر هیچ کار

می کنم خود را سپر در راه یار

من بلاگردان دلبر می شوم

در رهش بی دست و بی سر می شوم

این بگفت و تیغ  دستش را برید

در جنان زهرا گریبان را درید

دست او بر خاک و خون از دست رفت

شد ز صهبای حسینی مست، رفت

در میان گریه ها خندید، رفت

تشنه بر مهمانیِ خورشید رفت


تعداد بازديد : 141
دوشنبه 22 آبان 1391 ساعت: 9:09
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف