آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام
آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت

تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت

می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام

اما هزار حیف که طفلی زبان نداشت

می خواست تا به اشک کند رفع تشنگی

یک قطره هم به چشم خود اشک روان نداشت

مادر همیشه مظهر امواج دردهاست

اینجا رباب هم به جز آه و فغان نداشت

دیدند با عبای رسول آمده حسین

حجت تمام تر به دل کاروان نداشت

موجی فرات می زد و لب روی لب علی

بی رحمی عیان که نیاز بیان نداشت

تحریک شد قلوب تمام سپاهیان

گفتند : شیرخواره که بر ما زیان نداشت...

یک تیر آمد و سه هدف را نشانه زد

جز طفل و قلب مادر و بابا نشان نداشت

با سرعتی که تیر به حلقوم او نشست

حتی برای بستن چشمش زمان نداشت

گیرم گره حسین ز قنداقه باز کرد

تا دست و پا زند ، تن اصغر که جان نداشت

پاشید خون او به سما و به ناله گفت :

ششماهه که نیاز به تیر و کمان نداشت...

شاعر : رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 325
شنبه 20 آبان 1391 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف