تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت عباس(ع)-شهادت
تیر می آمد ز هر سو چون بر این اعضای من
پای می کوبید آن سو لشگر اعدای من
مست بودم، دست دادم، بال بگرفتم ز عرش
در جنان بالاتر از هر کشته باشد جای من
چشم رفت و دست رفت و مشک رفت و آب ریخت
فرق بشکست و علم افتاد از بالای من
روی گلگون، دل شکسته، با سر افتادم زمین
غصه ای در دل نباشد جز غم مولای من
آن چه من دیدم خدا داند نمی داند کسی
غیر بانویی که آمد لحظه ی غم های من
بانویی پهلو شکسته، دست روی پهلویش
چهره نیلی، قد خمیده ناله دار ای وای من!
او مرا فرزند خود خواند و من از شوق این زمان
یا اخا خواندم امامم را که شد امضای من
تعداد بازديد : 147
جمعه 19 آبان 1391 ساعت: 10:47
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب