تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
يا صاحب الزمان(ع)
هزار شکر که از خونِ دل وضویی هست
لباس مشکی ما هست ، آبرویی هست
بیا حسین بگو تا که ما به سر بزنیم
میان شاه و گدا ، راه گفت و گویی هست
همیشه سنگ غمت را به سینه ام زده ام
خوشم برای شکستن ، مرا سبویی هست
دوباره چشم شما زخم می شود ، دیر است
مرا ببین ، که به چشمت هنوز سوئی هست
مرا برای محرم دوباره مُحْرِم کن
منای کرب بلا هست و آرزویی هست
مرا بکش به همان روضه های ناگفته
همیشه پیش شما روضه ی مگویی هست
گمان کنم نرسم تا به شام عاشورا
فقط برای همین چند شب گلویی هست
(شاعرش را نميشناسم)
تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 18 آبان 1391 ساعت: 14:24
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب