سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل

سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل

سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل

سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل

سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل
سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سعید توفیقی ورود کاروان به کربلا لااقل شیهه بکش کاری کن حرکت کن وَ مرا یاری کن سر خود را به دل

ورود کاروان به کربلا

 

لااقل شیهه بکش کاری کن

حرکت کن وَ مرا یاری کن

سر خود را به دل خاک مکش

کمتر از دیده گُهر جاری کن

آسمانی به چه وابسته شدی؟

ایستادی نکند خسته شدی؟

زودتر رو ره ما طولانی ست

و تَرَک خوردن شیشه آنی ست

خواهرم میل به گریه دارد

حرکتی کن که هوا بارانی ست

ظرف ما پر شد و جان از لب ریخت

قدمی زن که دل زینب ریخت

نکند ملزم زنجیر شدی!

که در این خاک زمین گیر شدی

پر جبریل به پایت پیچید؟

یا پیام آور تقدیر شدی؟

وحی تو، آیه ی استرجاع است

زینب آشفته از این اوضاع است

ارجعی از همه جا می آید

خبر از خوف و رجا می آید

این چه خاکی ست که از هر وجبش

تاله ای با سه هجا می آید

زنی انگار عزادار شده

نکند لحظه ی دیدار شده؟

ناگهان عالم امکان لرزید

تن خاک از تن طوفان لرزید

خاک بر روی عبایم گره خورد

جگر پرده نشینان لرزید

وحی آمد که خدایی شده ایم

همگی کرب و بلایی شده ایم


تعداد بازديد : 197
چهارشنبه 17 آبان 1391 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف