|
اشعار عید غدیر خم - اشعار مدح امام علی(ع) - سید سعید شجاعی کیاسری
من شیعه توام
«زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست»
ای شیرمرد کز دم تیغت عدو نجست
هوهوی ذوالفقار تو در چرخش سماع
خیبر چه بود؟ قفل درِ آسمان شکست
چیزی نبود جز عدم و بود ابوتراب
رب، نقش آدم از دم و آب و تراب بست
یک برق از نگاه تو تا در عدم گرفت
ناگه نبود، بود شد و نیست گشت هست
بر شانه نبی اثر دست و پای توست
در فرش، پا نهادی و در عرش نیز دست
نشناخت هیچ کس تو و قدر تو را، علی
از اوج آسمان چه بداند زمینِ پست
از بس به چاهْ دردِدل خویش گفتهای
از درد بیکسی تو، قلب زمین شکست
من آشنای درد تو و ناله توام
با تو قرار بستهام از لحظه الست
جامی که از محبت تو نوش کردهام
اینگونه کرده است مرا بیقرار و مست
برخاست ظلمت از دل تاریک و بیکسم
تا نور عشق روی تو در سینهام نشست
سید سعید شجاعی کیاسری
تعداد بازديد : 471
پنجشنبه 11 آبان 1391 ساعت: 11:48
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)