درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،

درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،

درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،

درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،

درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،
درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منور هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ،

 

 درظهر غدير تا كه موساي نبي

 بوسه به رخ منور هارون زد

 چشمان حسودان و بخيلان عرب

 از شدت غم ، از حدقه بيرون زد

**

 از مشرق دستهاي پر مهر نبي

 خورشيد ولايت و امامت تابيد

 با شوق ملائك همه فرياد زدند:

 « تا كور شود هر آنكه نتواند ديد»

**

 فرمود نبي به امر معبود وَدود

 بر امت من علي امام است امام

 اين مژده ي من به شيعيانش، دوزخ

 بر شيعه ي مرتضي حرام است حرام

**

 گُل كرد سپيده ي تبسم به لبش

 تا آيه ي «اكملتُ لكُم» نازل شد

 فرمود: خوشا به حالتان اي مردم

 با حُب علي دين شما كامل شد

**

 فرمود خدا ولايت حيدر را

 بر آدم و نسل بعد او واجب كرد

 در روز ازل كليد فردوسش را

 تقديم ِ علي بن ابيطالب كرد

**

 فرمود: برادرم علي مَحرم ماست

 از عالم غيب مثل من آگاه است

 قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت

 او نقطه ي زير باء بسم الله است

**

 فرمود كه يادگار من بين شما

 تا روز حساب، عترت و قرآن است

 بايد كه به هر دوشان تمسك جوييد

 اين راه نجات اصلي انسان است

**

 ذكر صلوات عرشيان مي آمد

 تا رفت به سوي آسمان دست ِ علي

 از عرش بلند و يك صدا مي گفتند:

 اَلحَق كه اميرمومنان است علي

**

 جبريل به خدمت علي آمد و گفت

 تبريك؛ كه اين مقام زيبنده ي توست

 اي حضرت بوتراب درهر دو جهان

 هاروني ِ اين قوم برازنده ي توست

**

 جبريل به جانشين پيغمبر گفت

 اي مظهر افتادگي و آقايي

 مردم اگر امروز امامت خوانند

 عمريست امام عالم بالايي

 **

 اين قوم تو را هنوز نشناخته اند

 اي مرد غيور صاحب تيغ دو سر

 از خانه نشيني شما مي ترسم

 لعنت به سقيفه و ابوبكر و عمر

**

 از فتنه ي بين كوچه ها مي ترسم

 از سيلي و بغض يك پسر مي ترسم

 دلواپس غربت تو هستم آقا

 از آتش و ميخ پشت ِ در مي ترسم

**

 با ديدن اين بركه و گودال غدير

 يكباره به ياد كربلا افتادم

 در گودي قتلگاه خود را ديدم

 بر پاي حسين سر جدا افتادم

 

وحید قاسمی


تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 11 آبان 1391 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف