تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
اندوه های قلب تو از سرمه رنگ داشت
از زخم ، صبح آینه ات شام زنگ داشت
خون بود لخته لخته به چشم تو می نشست
لختی اگر وداع برادر درنگ داشت
از روی تل برای پیمبر سخن بگو
این گیسوان کیست که قاتل به چنگ داشت؟
دیدی که از دلت عطشِ بوسه می چکد
از آن گلو که از شفق و لاله رنگ داشت
خطبه شکن شده است کسی که به نیزه ها
آیات وحی بر لبش آغوش تنگ داشت
سر را بزن به چوبه ی محمل که روی نی
پیشانی برادرت ، اندوه سنگ داشت
تعداد بازديد : 139
شنبه 29 مهر 1391 ساعت: 8:13
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب