لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك

لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك

لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك

لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك

لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك
لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك

لب تشنه بود ، تشنة يك جرعه آب بود

مردي كه درد هاي دلش بي حساب بود

پا مي كشيد گوشة حجره به روي خاك

پروانه وار غرق تب و التهاب بود

از بسكه شعله ور شده بود آتش دلش

حتي نفس نفس زدنش هم عذاب بود

در ازدحامِ  هلهله هاي كنيزكان

فرياد استغاثة او بي جواب بود

يك جرعه آب نذر امامش كسي نكرد

رفع عطش اگر چه کمال ثواب بود

آخر شبيه جد غريبش شهيد شد

آري دعاي خسته دلان مستجاب بود

غربت براي آل علي تازگي نداشت

در آن ديار كشتن مظلوم باب بود

تا سايه بان پيكر نورانيش شوند

بال كبوتران حرم را شتاب بود

اما فداي بي كفن دشت كربلا

آلاله اي كه زخم تنش بي حساب بود

هم تيغ و نيزه خون تنش را مكيده بود

هم داغديدة شرر آفتاب بود

 

پایگاه شعر مذهبی رضیع الحسین علیه السلام


تعداد بازديد : 257
دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت: 8:53
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف