قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو

قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو

قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو

قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو

قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو
قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
قیصر امین پور شهدا و دفاع مقدس »پس پدر کی ز جبهه می آید؟« باز کودک ز مادرش پرسید گفت مادر به کو

شهدا و دفاع مقدس

 

»پس پدر کی ز جبهه می آید؟«

باز کودک ز مادرش پرسید

گفت مادر به کودکش که «بهار،

غنچه ها و شکوفه ها که رسید«

 

باز کودک ز مادرش پرسید:

»کی بهار و شکوفه می آیند؟«

گفت مادر که «هر زمان در باغ

غنچه ها لب به خنده بگشایند«

 

روز دیگر سراغ باغچه رفت

کودک ما به جست و جوی بهار

دید لب بسته است غنچه هنوز

بر لب غنچه نیست بوی بهار

 

گفت: «ای غنچه های خوب، چرا

لبتان را ز خنده می بندید؟

زودتر بشکفید و باز شوید

آی گل ها، چرا نمی خندید؟«

 

گاه با غنچه ها سخن می گفت

گاه خواهش ز غنچه ها می کرد

گاه گلبرگ غنچه ای را نرم

با سر انگشت خویش وا می کرد


تعداد بازديد : 287
یکشنبه 02 مهر 1391 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف