گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن

گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن

گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن

گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن

گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن
گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گرمای دست تو همه را آب می کند مهتاب مست تو همه را خواب می کند حزنی غریب منحنی صبر خویش را در انحن

گرمای دست تو همه را آب می کند

مهتاب مست تو همه را خواب می کند

حزنی غریب منحنی صبر خویش را

در انحنای دیده ی تو قاب می کند

من حدس می زنم که بدون تو لفظ آب

در ذهن ها تداعی مرداب میکند

تصویر کردن همه ابعاد روح تو

این را که من خدا شوم ایجاب می کند

این که چقدر خیس خجالت کشیدنی

بیت مرا روانه ی گرداب می کند


تعداد بازديد : 275
سه شنبه 28 شهریور 1391 ساعت: 11:37
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف