تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
بر چهره ی حسین همان دم اثر گذاشت
چون پاره گشت مثل دو چشم تو مشک آب
سقایی و تلاش تو را بی ثمر گذاشت
می خواست از فتادن تو جان دهد حسین
زینب برای یاری اش آمد ، مگر گذاشت
دستی کنار نعش تو بر سر گرفته بود
دستی دگر ز ماتم تو بر کمر گذاشت
با سرعت آمد و علمت را بلند کرد
زینب چو دید شه به سر نیزه سر گذاشت
تا عمر داشت عقده به قلب سکینه بود
او را چرا حسین ز تو بی خبر گذاشت
***
گفتی که راحتی که بمانی به علقمه
این ماندنت حریم مرا در خطر گذاشت
راز جدایی حرمت از من این بود
شرمندگی ز خیمه تو را دورتر گذاشتش
شاعر: رضا رسول زاده
تعداد بازديد : 254
دوشنبه 06 شهریور 1391 ساعت: 8:51
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب