درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص

درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص

درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص

درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص

درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص
درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
درکوچه ها پیچید بوی آشنایش بوی غریبی نگاه رد پایش در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما می آمد از آنجا ص

درکوچه ها پیچید بوی آشنایش

بوی غریبی نگاه رد پایش

 

در کوچه ای که جبرئیل عرش پیما

می آمد از آنجا صدای بالهایش

 

وقتی اذان می داد در محراب کوفه

بوی ولایت پخش می شد با صدایش

 

در پیشواز غربت خود اشک می ریخت

از آسمان چشمهایش با خدایش

 

در مغرب این کوچه های ناهماهنگ

دیگر نمی بیند کسی را تا عشایش

 

بر خاک پای محمل فردای زینب

عرض ارادت می کند دست عبایش

 

پس کوچه های سنگریز متصل را

می رفت با دلواپسی تا انتهایش

 

دار الاماره بهترین جای تماشاست

به به به حسن انتخاب چشمهایش

 

تا که نماز شرعی خود را بخواند

باید بگردانند سمت کربلایش


تعداد بازديد : 141
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف