نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز

نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز

نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز

نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز

نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز
نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نشسته بود کنار دری ترک خورده دری زدوده آتش تمام لک خورده مرور خاطره ها را برای خود میکرد به ز

نشسته بود کنار دری ترک خورده

دری زدوده آتش تمام لک خورده

   مرور خاطره ها را برای خود میکرد

به زخم قلب غریبه کمی نمک خورده

   نگاه خیره او با گلایه از این که

چرا به قامت این در،چرا کتک خورده

   همیشه پیش دو چشمش به حال تصویر است

  حرارتی که به بالین شاپرک خورده

    و راز مادر و کودک،دوشنبه بعد از ظهر

و رد ضربۀ یک پنجه روی فک خورده 

و پیش بینی این ضربه را نمیکرده

به وصف حادثه از ضاربش کلک خورده 

تمام حادثه ها را مرور باید کرد

بشین به پای همین در، در ترک خورده

مهدی مومنی

تعداد بازديد : 183
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 15:20
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف