حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1342

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1342

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1342

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1342

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1342
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 1342
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت علی اصغر ع

حضرت علی اصغر(ع)-شهادت

گلویت را شبى ترسیم كردم

و جاى تیر را ترمیم كردم

کشیدم لحظه خندیدنت را

محبت را به خود تفهیم كردم

زمان خفتن و بیدارى‏ام را

به وقت چشم تو تنظیم كردم

گرفته جرعه‏اى از چشم مستت

میان تشنگان تقسیم كردم

نشستم پاى درس حنجر تو

سپس بر اهل دل تعلیم كردم

همه آن چه ندارم را در آن شب

به پیش پاى تو تقدیم كردم


تعداد بازديد : 269
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:38
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

گهواره خالی می شود با رفتن تو

دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو

حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد

عیسای من قربان بالا رفتن تو

هر چیز را، هر رفتن نا ممکنی را

می شد که باور کرد الا رفتن تو

وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت

یعنی چرا یعنی معما رفتن تو

ای کاش می بردی مرا با چشم هایت

یا این که می افتاد فردا رفتن تو

وقتی که پا در عرصه حق می گذاری

فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو


تعداد بازديد : 443
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:37
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

مرگ را پنداشت شیر و تیر را پستان گرفت

با تبسم هم پدر را داد جان هم جان گرفت

شوق جان بازی تماشا کن که آن تفتیده کام

جای لب با حنجرش آب از سر پیکان گرفت

در حرم آن قدر از شوق وصال حق گریست

تا به میدان حاجتش را با لب خندان گرفت

چشم بست و لب گشود و خنده کرد و جان سپرد

تیر از حلقش پدر با دیده گریان گرفت

گر چه از پستان مادر گشت با سختی جدا

تیر قاتل آمد و او را ز شیر آسان گرفت

هم پسر آرام خفت و هم پدر خاموش گشت

آسمان گفتی که با هم عمرشان پایان گرفت

یوسف زهرا پی اثبات مظلومی خویش

بر سر دست آن بدن را هم چنان قرآن گرفت

تا به دستش خط فرمان شفاعت را دهند

کرد با آن خون خضاب و از خدا پیمان گرفت

هر کسی پیش طبیبی بُرد درد خویش را

«میثم» از خاک در این خاندان درمان گرفت


تعداد بازديد : 189
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:37
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت


یه حدیث می خوام بخونم، واسه هر دلی که خوابه

گفته پیغمبر به دست، تشنه آب دادن ثوابه

ببینید بچه م هلاکه، چارشم یه چیکه آبه

به خدا گناه نداره، آب بهش بدید ثوابه

دل من رو نسوزونید، دنیاتون آتیش می گیره

نمی بینید روی دستم، شیرخوارم داره می میره

الهی آتیش بگیرن ، نه فقط دل می سوزونن

کوفیا هر جوری باشه، زهرشونو می رسونن

تیری که برای صید، شیر کربلا میارن

کوفیا برای حلق، شیرخواره کنار می ذارن

اگه تیر سه شعبه باشه، دیگه حنجر نمی مونه

اگه طفل شیرخواره باشه، به خدا سر نمی مونه

خونای حلق علی رو، سمت آسمون می پاشه

می گه بعد علی اصغر، می خوام این دنیا نباشه

یه قدم به سمت خیمه، یه قدم به سمت لشگر

می شینه پا می شه از جا، به گمونم شده مضطر

داره می ره پشت خیمه، الهی رباب نبینه

که تا خیمه ردّ خون، پسرش روی زمینه


تعداد بازديد : 195
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:36
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

علی اصغر(ع)-شهادت

باغبان آغوش خود را باز کرد

فصلی از دیوان عشق آغاز کرد

گوهر دردانه اش در جان کشید

با خدایش این چنین آواز کرد

داده ام قربانیان بی شمار

عشق تو با من چنین اعجاز کرد

در میان گفتگو دستی ز کین

تیر دیگر در کمانش ساز کرد

تیر آمد ناگهان بر گل نشست

برگ برگش صحبت از یک راز کرد

نوگل زیبای باغ باغبان

زخم بر حنجر برایش ناز کرد

از سه سو خون از گلویش می چکید

آسمان را غرق در پرواز کرد


تعداد بازديد : 209
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:35
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس (ع)-شهادت

این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت

اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت

گفته خدا دو بال برایت بیاورند

در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت

اثبات شد به من که تو سقای عالمی

بر خاک، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت

طفلان از این که مشک به دست تو داده اند

شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت

گفتم خدا به خیر کند قامت تو را

این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت

وقت نزول این بدن نا مرتّبت

مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت

معلوم شد عمود شتابش زیاد بود

بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت

اما هنوز دست تو را بوسه می زنم

این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت


تعداد بازديد : 193
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس (ع)-مدح و شهادت

کیست این آبشار عاشورا

کیست این تکسوار بی همتا

سبزی خیمه های آل حسین

سرخی آسمان عاشورا

روی بازوی او مدد حیدر

ناله های شبانه اش زهرا

تا که او هست کودکان در خواب

مادران گرم گفتن لالا

علمی سربلند در دستی

مشک در دست دیگر دریا

هر که تشویش در دلش دارد

می رود سمت خیمه ی سقا

تا که او هست می توان بشنید

خنده های رباب و اصغر را

هیچ چشمی ندیده تا او هست

سایه ی دختران نو پا را

هیچ چشمی ندیده تا او هست

قد و بالای زینب کبری

نذر اسفند می کند ملک

چشم زخمی نگیردش حتی

کودکان روی دامنش هر روز

گرم بازی و ناز در اینجا

لحظه ای بی عمو خدا نکند

بی عمو یک کلام واویلا

کیست او مرد تند باد حسین

اوست تفسیر ان یکاد حسین

***

این صدای خروش تکبیر است

لحظه های حضور یک شیر است

در خیال شکار آمده است

مثل یک رعد مثل یک تیر است

لرزه افتاده بر ستون زمین

دیدنش هم عجب نفس گیر است

علمش را به دشت می کوبد

نوبت تند باد شمشیر است

نفس صد سپاه بند آمد

هر گلو اسیر زنجیر است

لحظه ای روی پا نمی ماند

هر که حتی ز عمر خود سیر است

آی لشکر فقط فرار کنید

ناله ی دشمن زمینگیر است

آمده شیر بی مثال علی

گرهی زد به دستمال علی

***

آسمان را دوباره حیران کرد

دشت را یک نفس پریشان کرد

یک نگاهش برای یک لشکر

خاک بر چشم گوی و میدان کرد

چشم بد دور از قیامت او

مثل حیدر به رزم جولان کرد

گرهی زد میان ابرویش

زهره ها را درید و طوفان کرد

تیغ را در میان انگشتش

اندکی چرخ داد و رقصان کرد

نعره ای زد که مرد آمده است

جنگ را مکتب دبستان کرد

خانمان همه به ویرانی است

تازه هنگامه ی رجز خوانی است

***

تیغ را لحظه ای که می چرخاند

آسمان را به خاک می چسباند

چشم تا که کار می کند اینجا

دست و پا را به سینه می پیچاند

تپش قلب آب می آمد

گیسوی مشک را که می افشاند

ذولفقاری که بین پنجه اوست

کوه را با اشاره می سوزاند

هیبت چشم او همان اول

جنگ را بین دشت می خواباند

هر که سر داشت بی سر آمده است

همه گفتند حیدر آمده است

***

افق این نگاه را بنگر

چشم های سیاه را بنگر

شمس را شمع کرد و پنهان کرد

نیم روز است و ماه را بنگر

همه ی کودکان را بنگر

یک حرم یک سپاه را بنگر

مادری آمد و اشاره نمود

کودک بی گناه را بنگر

کودکی دید روی دامانش

اشک زد حلقه گرد چشمانش

مشک را تا گرفت بر دوشش

نهر شد چون همیشه مدهوشش

می زد آب موج او تشنه

خنده ای بر لبان خاموشش

اسب را سمت خیمه ها هی کرد

دل غمگین خیمه در جوشش

وای تیغی رسید بر دستش

مشک را برد بین آغوشش

تیر ها می رسید از هر سو

پیکرش را نمود گلپوشش

گفت دیدی که آبرویم رفت

تا صدایی رسید بر گوشش

چشم وا کرد دید از مشکش

آبرویش چکید از مشکش

×××

به دلش تیر غصه ها می خورد

شعله بر جان کربلا می خورد

چشم خود بست و دید لب تشنه

کودکی را که دست و پا می زد

مادری در کنار گهواره

ساقی خیمه را صدا می زد

دید دنبال گوشواره کسی

ضرب سیلی به بچه ها می زد

از دل حلقه ای نگین افتاد

گل ام البنین زمین افتاد


تعداد بازديد : 195
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت

مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد

هر دم از سینه ی او ناله ی غم می خیزد

کو دو دستی که دگر مشک به آن آویزد؟

غصه کِی از دل ماتم زده ام بگریزد؟

دست آماج سن و نیزه ی اعدایم بود

مشک خو کرده ی دستان توانایم بود

دست هم سنگر دیرینه ی مشکم افتاد

مشک سر داده از این واقعه آه و فریاد

دست آویزه ی تن، مشک هم آویزه ی دست

در غم ماتم او، بغض دل مشک شکست

دست گردیده جدا، مشک چنان می نالد

دیده و دل به وفاداری او می بالد

دست افتاده ز تن چون گل سرخی به کویر

مشک در چنبره ی غم شده در بند و اسیر

مشک در سوزش آه و غم دلواپسی اَست

اشک برچهره ی او جلوه گه بی کسی است

درد بی دست شدن سخت گرانست بر او

زین عزا داده گره بر رخ و طاق ابرو

مشک می نالد و می سوزد ازین در به دری

ساقی تشنه ی بی دست ندارد ثمری

دست بر صفحه ی خاکست به خون آلوده

مشک کِی گردد از این ماتم و غم آسوده

مشک را با نوک دندان بگرفتم شاید

اشک از دیده ی غم دیده به بیرون نآید

دستم افتاد ولی در بدنم تابی بود

چشم امّید به مشک و قدح آبی بود

مشک هم عاقبت افتاد چو دستم بر خاک

ناله ی آهم از این رو برسد تا افلاک

آه و افغان من از ماتم بی دستی نیست

اشکم آمد چو بدیدم که دگر مشک تهیست

مشکم افتاد توانم ز وجودم پر زد

قاصد مرگ به غم خانه ی جانم در زد

ساقی و مشک دو دلداده ی هم پیمانند

نقطه ی عشق و امید همه ی یارانند

«سروری» ساقی بی دست دمی غصه نخورد

تیر بر مشک نشست ساقی از آن جان بسپرد


تعداد بازديد : 209
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت


من آب روانم ای علمدار

من مایه ی جانم ای علمدار

شرمنده ز روی ماه اصغر

در هر دو جهانم ای علمدار

تو عزت و آبروم دادی

ای نام و نشانم ای علمدار

چون تشنه تو رفتی از کنارم

در آه و فغانم ای علمدار

بعد تو به سنگ می زنم سر

چون سیر ز جانم ای علمدار

ای آبِ بقا سرشک چشمت

من تشنه آنم ای علمدار

افسوس نشد که بر لبانت

یک بوسه نشانم ای علمدار

هم دل ز کفم ربوده ای تو

هم تاب و توانم ای علمدار

تنها تو نه ای به فکر اطفال

من هم نگرانم ای علمدار


تعداد بازديد : 193
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:32
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

ضرت عباس (ع)-شهادت

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای

خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‏اى

آب از هیبت عباسى تو مى‏لرزد

بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏اى

به سجود آمده‏اى یا که عمودت زده‏اند

یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده‏اى

یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت

کمر خم شده را غرق تماشا شده‏اى

منم و داغ تو و این کمر بشکسته

تویى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏اى

سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى

اندکی فکر خودت باش ببین تا شده‏اى

مانده‏ام با تن پاشیده‏ات آخر چه کنم؟

اى علمدار حرم مثل معما شده‏اى

مادرت آمده یا مادر من آمده است؟

با چنین حال به پاى چه کسى پا شده‏اى؟

تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود

در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‏اى


تعداد بازديد : 215
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-حضرت زینب(س)

یا ابالفضل تویی تاج سر ام بنین

پسر فاطمه هستی پسر ام بنین

تو علمدارترین صاحب پرچم هستی

تو به اسرار دل فاطمه محرم هستی

تا تو بودی نگرانی به دل خیمه نبود

تا تو رفتی همه ی خیمه شده رنگ کبود

گر چه گفتی تو غلامی به من اما عباس

تو شدی آبروی حضرت زهرا عباس

منِ زینب چه کنم بی تو در این دشت بلا

من و یک خیمه ی پر کودک و زن در صحرا

دست تو قطع شد و دست مرا می بندند

چشم تو پاره و بر گریه ی من می خندند

جگر من شده چون چشم تو پاره پاره

دختر شیر خدا بعد تو شد آواره

از شکافی که به فرق سر تو افتاده

معجر از روی سر خواهر تو افتاده

به همان محکمی ضربت نامرد عمود

خورده ام سیلی و رخساره ی من گشته کبود

تو سر نیزه و من محمل بی پرده اخا

سهم تو علقمه و قسمت من شام بلا


تعداد بازديد : 149
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت

یک شب جمعه جایتان خالی

خواب دیدم که پر درآوردم

دست در دست آسمان رفتم

کف العباس سر درآوردم

آن طرف سمت نخل ها دیدم

دسته دسته هر آن چه گنجشک است...

خسته از بال وپر زدن، تشنه

دور میدان کوچک مشک است

تشنه بودم ولی در آن لحظه

خواستم تا کمی ثواب کنم

خواستم جیک جیک آن ها را

هم نوا با صدای آب کنم

دست بردم به زیر مشک ولی

ناگهان باد و خاک و طوفان شد

ابرهای سیاه...باران...بعد...

مشک بی چاره تیر باران شد

هم زمان رعد و برق های مهیب

سوی گل های بی زبان رفتند

بعد گنجشک های آواره

پر زدند و به آسمان رفتند

سحر از جا پریدم و دیدم

سخت از روی تخت افتادم

چشم ها یم چقدر تار شدند

بال ها را به آسمان دادم

دست هایم عجیب می لرزند

ننویسم چه بر سرم آمد

فقط این را بگویم آن لحظه

خوب شد زود مادرم آمد


تعداد بازديد : 293
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

کاش در تقدیرمان احساس بود ** بندگی حضرت عباس بود
کاش مشمول عطایش می شدم**گرد سرگردان پایش می شدم
کاش از احساس او پُر می شدیم**سنگ بودیم و از او دُر می شدیم
کاش دستی در مدارج داشتیم**رنگی از باب الحوائج داشتیم
گر چه پیش حضرتش ناقابلم **قاب کردم عکس او را در دلم
محو رخسارش ز جان و دل شدم**من گرفتار ابو فاضل شدم
هر دلی بسته به گیسوی اوست**قبلگه قبله خال روی اوست
شهره آفاق در جود و سخاست**او امام عباس اهل کربلاست
کاش با یک آن نگاه مست خود**دل گرو بستاند او با دست خود
دست خواهش های من بیمار اوست**حاجت نا گفته دادن کار اوست


تعداد بازديد : 247
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:13
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

ا هر نگاه خود دل مادر ربوده است**عشق رقیه است و بهین دلبر من است
او مهر دفتر شهداییست سر جدا**از بهرپر زدن به سما شهپر من است
در این سپاه من همه سردار لشگرند**شاهد بگفته ام نظر داور من است
در این سپاه اصغر نازک گلوی من **سرباز صفر نیست که او افسر من است
همچون عموی خویش دلاور صفت بود**کوچکترین یلی است که در لشگر من است
ای حرمله بگو چه خیال است در سرت حتی در این قماط علی یاور من است
میبینم آنکه سیب گشته زیب نیزه ها **یا اینکه جلوهای ز گل احمر من است
این آخرین سریست که از تن شود جدا**این سیب سرخ نیست سر اصغر من است
ابر قحط و آب قحط آسمانت خشک شد**شوره زار چشمها بود و زبانت خشک شد
گرم رویای تماشای پدر بودی ولی**آخرین لبخند روی لبانت خشک شد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیر همه بود اگر چه کودک بود ** صبرش به غریبی پدر اندک بود
می کرد به نی اشاره می گفت رباب**ای کاش سر نیزه کمی کوچک بود
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ای گل چه زود دست خزان کرد پرپرت**رفتی ورفت خنده زلبهای مادرت
هر کس که دید تو را روی نیزه**آهی کشید و گفت بیچاره مادرت
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ز فرط ناله نایم زخمه مادر**دلم چشمم صدایم زخمه مادر
برای کندن قبرت در این خاک**تمام پنجه هایم زخم مادر
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
زمویه دست و پایم خونه لای لای**گلو از لای لایم خونه لای لای
ز بس که که لطمه بر خود مادرت زد**کنار گونه هایم زخمه لای لای
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نفس در سینه بر دل نیشتر بود**جگر از دل دل از پر ریشتر بود
عزیزم باکه گویم این مصیبت**که قد تیر از تو بیشتر بود


تعداد بازديد : 213
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:11
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

باز بی کس باز تنها باز اشکم باز آهم**باز چشمی مادرانه منتظر مانده به راهم
باغبان باغم اما طوفان خورده خود**مانده ام حیران کنار دو گل پژمرده خود
غرق زخم دردم اما طاقت گفتن ندارم**آه دیگر سوی خیمه روی برگشتن ندارم
تکیه‌گاهی‌نیست‌دیگرقامت‌افتاده ام را**میکشم‌بردوش‌خسته‌این‌دوخواهرزاده‌ام‌را
باز می خنندند آن سو بعد زخم کاری خود**بازمیگریم‌دراین‌سو برامانتداری خود
کاش‌یک‌زن‌بین‌خیمه‌چشم‌زینب‌رابگیرد**شرم‌ازآن‌دارم‌که‌بیند‌ترس‌ازآن دارم‌بمیرد
سرو بودم سبز اما داغ اکبر بر کمر زد**داغ‌قاسم‌سوخت‌دل‌راداغ‌این‌دوبرجگرزد


تعداد بازديد : 227
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:10
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

«امام زمان و محرم»


بوی محرم آمده اینجا حرم اینجا حرم زنید****روزی اشک گریه کنان را رقم زنید
این چشمها که به درب حسینیه مانده است****یک مرتبه به خانه خود قدم زنید
مرهم ترین دوای دل زخم خورده است****هر پلک کوچکی که شما روی هم زنید
یک شب بدون گریه بمیرم اگر مرا****از کاروان روضه نشینان قلم زنید
من نذر علقمه شده ام تا دل مرا****با شال روضه‌هاگره ای بر علم زنید
عمری به انتظار شما می کشید نفس****یک سر به آرزوی دل مادرم زنید
«ابا عبدالله»
هر روز پای هر محنت گریه می کنم****بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
با نوحه های هر شب تو گریه می کنم****با روضه های دل شکنت گریه می کنم
یعقوب های چشم من از دست رفته اند****از بس برای پیرهنت گریه می کنم
در بین قبرهم کفن کربلا به تن****از داغ جسم بی کفنت گریه می کنم
گاهی شبیه روز دهم سرخ می شوم****بر لحظه به نی شدنت گریه می کنم
ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب****بر زخم تاول بدنت گریه می کنم


تعداد بازديد : 273
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:09
نویسنده:
نظرات(0)
محرم

سبک دل دریا محمود کریمی
ماه پر غم،ماه ماتم----ماه خون رنگ محرم
ماهی که بارون گریه ،می باره از دیده نم نم-----ماه ماتم
ماه دلهای پریشون،ماه لیلا ماه مجنون****ماه آوارگی دل توی هر دشت و بیابون
ماه جام غم نوشیدن ماه کربلا رو دیدن****ماه شال مشکی بستن لباس سیاه پوشیدن
دل دختر،دل خواهر----توی این ماه می شه مضطر
مبینن با چشمای تر،هفتادو دو لاله پرپر----دل خواهر
ماه رنگای پریده،ماه اشکای چکیده****ماه جسمای دریده،ماه دستای بریده
مه خون حلق اصغر،ماه ارباً اربا اکبر،ماه قد کشیده قاسم،زیر سم اسب لشگر
ماه نیزه،ماه دشنه-----ماه یک امام تشنه
اونی که میون گودال،افتاده به زیر دشنه-----شاه تشنه
ماه یک امام بی سر،ماه خنده های خنجر****ماه گریه های یاس و ناله غریب مادر
ماه حزن سوگواری،ماه سربریده قاری****ماه سنگ زدن تو کوفه به سر نیزه سواری
هوا تاریک،دلا تنگه-----قتلگه میدون جنگه
هر کسی نداشته شمشیر،دنبال یه تیکه سنگه-----دلا تنگه


تعداد بازديد : 421
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:09
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اصغر ع

سبک بیا تا یه سیب سرخ حسن خلج
دوباره گریه هامون پا می گیره**بغضی توی گلومون جا می گیره
گوش کنید هنوز تو خیمه ها داره**یه مادر نغمه لالا می گیره
گمونم خواب دیده اون شیر خوارشو**که داره تکون می ده گهوارشو
---------------------------------------------------------------------------
حال گریه دم دمای غروبه**برا گریه کردن اون موقع خوبه
آخه اون وقته که مادری داره**برا شیر خوارش به سینه می کوبه
می گه زود بود غروب تو عزیزم**تا نفس دارم برات اشک می ریزم
----------------------------------------------------------------------------
نگو مادرم به رخ چنگ می زنه**چرا پس به سینه دلتنگ می زنه
خواب دیدم هر کسی از راه رسیده**تو رو روی نیزه با سنگ می زنه
وقتی از خواب پریدم دل ترکید**آخه داشت از سر تو خون می چکید
-----------------------------------------------------------------------------
هنوز یادمه بابات گریه می کرد**ندیدی چطور برات گریه می کرد
تو که دست و پا زدی پیش چشاش**با نیگا به دست و پات گریه می کرد
می دیدم به دلبرش خاک می ریزه**پای قبرت به سرش خاک می ریزه
------------------------------------------------------------------------------
کار من میون پیری در اومد**یه دفعه جلو تو تیری در اومد
سه شعبه تا که دید دندون نداری**به جای دندون شیری در اومد
تار و پود حنجرت پاره شده**مادر تو دیگه بیچاره شده


تعداد بازديد : 214
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:08
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین ع

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را**به خون نشانده دل دودمان آدم را
غم تو موهبت کبریاست در دل من**نمی دهم به به سرور بهشت این غم را
غبار ماتم تو آبرو به من بخشید**به عالمی ندهم این غبار ماتم را
به نیم قطره اشک محبتت ندهم**اگر نهند به دستم تمام عالم را
به یمن گریه برای تو روز محشر بین**خموش میکنم از اشک خود جهنم را
اگر رواست دمی بی تو بگذرد عمرم**هزار بار و بمیرم نبینم آن دم را
منو جدا شدن از کوی تو خدا نکند**خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
کاش‌بودم‌شعله‌تاشمع‌مزارت‌میشدم**چلچراغ‌زائرشب‌زنده‌دارت‌میشدم
کاش‌بودم‌پرچم‌حاشیه‌دارماتمت**تاکه‌زینت‌بخش‌بزم‌سوگوارت‌میشدم
کاش‌بودم‌حلقه‌حلقه‌همچوزنجیرعزا**درکف‌دل‌بیقراری‌بیقرارت‌میشدم
کاش‌بودم‌قطره‌آبی‌واز‌راه‌وفا**شبنم‌لبهای‌خشک‌شیرخوارت‌میشدم
کاش‌می‌بودم‌سپر،در‌هجوم‌تیرمرگ**مانع‌شمشیر‌خصم‌نابکارت‌میشدم
کاش‌بودم‌درشب‌شام‌غریبان‌تاکه‌من**پاسدارخیمه‌بی‌پاسبانت‌میشدم


تعداد بازديد : 179
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 19:03
نویسنده:
نظرات(0)
دو طفلان حضرت زینب س

قلبم گرفته از دل بی قراریت

هر دم نموده ام آهنگ یاریت

جان را نهاده ام بر جان نثاریت

قربان غربت و چشم بهاریت

هر جا و هر زمان بودم به همرهت

تا توشه گیرم از رخسار چون مه ات

با دست پر نیاز آیم به درگه ات

آورده ام دو گل قربانی رهت

گلهای سرخ من گردد فدای تو

جان های هر دو تن شد رونمای تو

ماندم به خیمه ها در غمسرای تو

تا آنکه ننگرم شرم و حیای تو


تعداد بازديد : 222
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:55
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1347
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف