::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
خطبه های حضرت زینب س
RE : 2

سروش عزت

منابع مقاله:

مجله فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 33 ، ؛

خطبه حضرت زینب (س) در دربار یزید

پس از آن که زنان و بازماندگان اهل بیت امام حسین (ع) را، در حالی که به ریسمان ها بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد نمودند، سر مقدس سیدالشهدا (ع) را در مقابل او نهادند . یزید در حالی که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام می زد این اشعار را سرود:

«ما بزرگان بنی هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم; این روز در مقابل آن روز قرار گرفت . بنی هاشم با پادشاهی بازی کردند، وگرنه نه خبری از رسالت بود و نه وحیی نازل می شد . من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم » .

در این حال حضرت زینب (س) برخاست و این چنین خطبه خواند:

به نام خداوند بخشنده و مهربان . خداوند جهانیان را حمد و سپاس می گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود و سلام می فرستم . خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود; آن جا که در قرآن بیان داشت: «پایان کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده اند به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به استهزا و مسخره گرفتند» (روم/10) آری; کلام خدا صدق و راست و عین واقعیت و حقیقت است .

یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را هم چون اسیران از سویی به سوی دیگر می بری، گمان داری که ما در نزد خدا خوار و پست شده ایم و تو در پیشگاه او قرب و منزلت یافته ای؟ و با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته و با نگاه غرورآمیز و شادمانه به اطراف خود می نگری؟ از این که دنیایت آباد شده است و امور طبق مراد تو می چرخد و مقام و منصبی را که حق ما خاندان [رسول اکرم (ص)] است، در دست گرفته ای، شادمانی؟ اگر چنین تصور باطلی بر وجود تو حکم فرما شده است، لحظه ای بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده ای کلام خدا را که می فرماید: «گمان نکنند آنان که به راه کفر بازگشته اند که آنچه ما برای آنها پیش می آوریم و آنها را مهلت می دهیم به نفع آنان و به خیر و سعادتشان است، که این مهلت دادن برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش می باشد» .(آل عمران/178)

ای فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نهان سازی، ولی دختران پیامبر خدا را، در میان نامحرمان، به صورت اسیر حاضر نمایی، حجاب آنان را بدری، روی آنان را بگشایی و دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند و شهری و بیابانی بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و مردمان پست و شریف به تماشایشان بایستند، در حالی که نه از مردانشان سرپرستی مانده و نه از یاورانشان مددکاری؟ اما چه توقع و انتظاری است از فرزند آن جگرخواری که جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت (1) و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می توان از فردی انتظار کوتاه آمدن داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟

یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده ای، آن گاه نشسته ای و بی آن که خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد برمی آوردند و می گفتند: «ای یزید! دست مریزاد» ؟ این جمله ی جسارت آمیز را می گویی، در حالی که بی شرمانه چوب دستی بر دندان های مبارک اباعبدالله (ع)، سید جوانان بهشت می کوبی! چگونه چنین یاوه سرایی نکنی؟ تویی که زخم های گذشته را شکافتی و ریشه مان را با ریختن خون فرزندان محمد (ص) و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا می دهی و گمان داری که با آنان سخن می گویی . به زودی خودت به جمع آنان ملحق می گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی است که آرزو می کنی ای کاش دست هایم شل و زبانم لال می گشت و هرگز چنین یاوه هایی را به زبان نمی آوردم و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی دادم .

پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند انتقام بکش و آتش قهر و غضبت را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست . قسم به خدا که ای یزید! بدان با این جنایت هولناک پوست خود را شکافتی و گوشت خود را پاره کردی . به همین زودی است که در عرصه ی محشر به محضر رسول الله (ص) وارد شوی، در حالی که بار گرانی از مسؤولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره های تن او را بر گردن گرفته ای . آن روز، همان روزی است که خداوند تمامی آنان را جمع می نماید و پریشانی و پراکندگی آنان را سامان می بخشد و حقشان را می ستاند .

«گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگان اند; بلکه آنان زنده اند و در نزد پروردگار خود، روزی می خورند (2) » (آل عمران/168).

ای یزید! تو را همین بس که داور و حاکم تو خداوند باشد و خصم تو پیامبر، و جبرییل پشتیبان او . به زودی آن که سلطنت را برای تو آراست و بر این جایگاه نشاند و تو را بر گرده ی مسلمانان سوار کرد خواهد یافت که ستمگران را چه عقوبت و جایگاه بدی است و کدام یک از شما جایگاه بدتری دارید و سپاهش ناتوان تر .

ای زاده ی معاویه! اگر چه شداید و پیشامدها و فشار روزگار مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچک تر از آن مقام ظاهری ات می بینم و تو را بسیار توبیخ و سرزنش می کنم . چگونه سرزنش نکنم با این که چشم ها در فراق دوستان، گریان، و دل ها در فراق عزیزان، سوزان می باشد .

آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست حزب شیطان، آن بردگان آزاد شده کشته شوند! همین دست های شماست که به خون ما خاندان [پیامبر] آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر گردیده است . مگر نه این که آن بدن های پاک و پاکیزه روی زمین افتاده و گرگ های بیابان بدن های آنها را حلقه زده اند و کفتارها آنها را در خاک می غلطانند . ای پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده ای و به آن می بالی، اما طولی نمی کشد که مجبور می گردی غرامت و تاوان آن را پس بدهی، و آن روزی است که آنچه از پیش فرستاده ای خواهی یافت «و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی ورزد» (حج/10). ما از بیدادگری های تو، به پیشگاه او شکایت می بریم و او تنها پناهگاه و امید ماست .

پس هر مکری که می توانی بساز و هر تلاشی که می توانی انجام بده; ولی بدان به خدا سوگند! هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها ببری و قدرت آن را نداری که وحی ما را نابود سازی و دوره ی ما را به پایان رسانی و نمی توانی ننگ و عار اعمالت را از دامن خود بزدایی . ای یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک و اجتماعت رو به پراکندگی و پریشانی است . روزی خواهد رسید که منادی ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد . پس حمد و سپاس از آن خدای جهانیان است که اول کار ما را خوش بختی و مغفرت و پایان آن را شهادت و رحمت قرار داد .

از خدا می خواهم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما کامل کند و بر پاداششان بیفزاید و ما را جانشینان و بازماندگان شایسته ی آنان قرار دهد که او با محبت و مهربان است و او برای ما کافی است و هم او بهترین پشتیبان ماست . (3)

پی نوشت ها:

1) در این جا زینت (س) اشاره به جنگ احد می کند که در آن روز هند، مادر معاویه، جگر حمزه، عموی پیامبر (ص) را در دهان گذاشت و خواست بخورد، ولی نتوانست و آن را از دهان بیرون افکند .

2) سوره آل عمران، آیه 168

3) بلاغات النساء، ص 23- 21; اعلام النساء، ج 2، ص 97- 95 .

سه شنبه 16 خرداد 1391 - 14:19
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !