::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
غزلواره غم(اشعار اربعین)
RE : 3
کاروان اربعین
عاشورا واقعه حره

آنچه از من خواستی با کاروان آورده‏ام

یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ام

از در و دیوار عالم فتنه می‏بارید و من

بی‏پناهان را بدین دارالامان آورده‏ام

اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست

کاروان را تا بدین‏جا با فغان آورده‏ام

تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم

یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‏ام

قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش‏تر است

چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‏ام

دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود

از برایت دامنی اشک روان آورده‏ام

تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم

یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‏ام

تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو

در کف خود از برایت نقد جان آورده‏ام

تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد

گوشه‏ای از درد دل را بر زبان آورده‏ام



محمدعلی مجاهدی (پروانه)

گروه دین و اندیشه تبیان
شنبه 24 دی 1390 - 21:17
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !