::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::

نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم


تعداد بازدید : 1647
نویسنده پیام
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
خطبه های حضرت زینب س

خطابه در کوفه

منابع مقاله:

، ؛

هنگامی که کاروان اسیران، در آن جو پر از ظلم و خفقان به کوفه رسید،[1] زنان، مردان و کودکان کوفه همه به معابر آمده تا مغلوبین و اسراء را تماشا کنند، برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر اشک می ریختند.

حضرت زینب (س) موقعیت را تشخیص داد و نگاهی به مردم کرد و با اشاره خواست همه سکوت کنند و با انتخاب بهترین فرصت ها و زیباترین کلمات و جملات و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند خطابه ایستاد.

فرازهایی از خطبه های آن مظلومه را در این قسمت نقل نموده و به تحلیل برخی از نکات آن می پردازیم:

«الحمد لله والصلوة علی ابی محمد و آله الطیبین الاخیار، اما بعد یا اهل الکوفه، یا اهل الختل والغدر ا تبکون؟ فلا رقات الدمعة و لا هدات الرنة، انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتخذون ایمانکم دخلا بینکم، الا و هل فیکم الا الصلف و النطف و الصدر الشنف و ملق الاماء و غمز الاعداء و هل انتم الا کمرعی علی دمنة او کفضة علی ملحودة..» .[2].

«حمد و سپاس مخصوص خداوند است و درود بر پدرم محمد و اهل بیت پاک و برگزیده او باد، اما بعد هان ای مردم کوفه ای اهل نیرنگ و فریب، گریه می کنید؟ ای کاش هیچ گاه اشک چشمهایتان تمام نشود و هرگز ناله هایتان خاموش نگردد، همانا مثل شما مثل زنی است که رشته ی خویش را پس از خوب تابیدن، باز می کرد، شما سوگندهای خود را دست آویز فساد، در میان خویش قرار داده اید، آیا در شما جز چاپلوسی و آلودگی و سینه های پرکینه و تملق گویی کنیزان و خریدن ناز دشمنان دین، خصلتی هست؟ مثل شما، مثل گیاه و علفی است که در مزبله می روید یا نقره ای آلایش قبیری به آن عوده می شود...

او در ابتدای خطبه از پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر به پدر می کند و با انتخاب این کلمه، می خواهد خود و قافله اسیران را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد تا همگان دریابند اهل این قافله از کدام دودمان و قبیله اند و از این راه افکار و احساسات مردم را در اختیار بگیرد و مردم آنان را با دیده اسیر ننگرند و سپس به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنان اشاره می کند و با این کلمات و جملات می خواهد آنان را بر این خصلت آگاه سازد.

و در فرازی دیگر از خطبه با نگرش دقیق و ظریف با صفاتی همچون «درمان دردها» ، «چراغ راه امت » ، «پناهگاه جمع » و... به معرفی شخصیت امام علیه السلام می پردازد تا جای شک و تردیدی برای آن قوم سست عهد باقی نماند. او همچنان با مردم سخن می گفت و آنان را کشنده حسین علیه السلام و خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی می کرد. سخنان او کاملا صحنه را تغییر داد تا آنجا که صدای مردم کوفه به گریه بلند شده بود. زنان موهای خود را افشان کرده بودند و خاک بر سر و روی خود می ریختند.

او صحنه ی دیگری از قیامت را در برابر مردم قرار داد، در آن روز مردم کوفه از شنیدن این سخنان، همچون ستمکاران در قیامت، حیران و سرگردان شده و دست های خود را به دهان می گزیدند[3].

آن استاد بی معلم نه تنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان را بر آن کار زشتی که مرتکب شده بودند ملامت و سرزنش کرده، در دار الاماره ابن زیاد نیز چنان نیرومندانه ایستاد و پرخاش گرانه سخن گفت و او را حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را از او گرفت.

و پس از ورود به شام و حضور در مجلس یزید با سخنان علی گونه اش چنان او را رسوا کرد و او را به گریه واداشت که توان پاسخ گفتن از او سلب شد.

.[1]پایگاه حوزه، مجلات، مبلغان شماره 4،شیوه های تبلیغی حضرت زینب (س)

.[2] ترجمه لهوف ص 146- 148.

.[3] فرقان 25: «ویوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا» روزی کهستمگر دستان خود را به دندان گزد و می گوید: ای کاش راهی را که رسول در پیش گرفتهبود، در پیش گرفته بودم

سایت حوزه

سه شنبه 16 خرداد 1391 - 14:18
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
خطبه های حضرت زینب س
RE : 1

پاسخ حضرت زینب(س) به اعتقاد جبری یزیدیان

منابع مقاله:

، ؛

براساس جبرگرایی، انسان ها در کارهایی که انجام می دهند، فاقد اختیارند،[1]این خداست که ملک را به کسی که بخواهد می دهد و از کسی که بخواهد می گیرد، یکی را ذلیل و دیگری را عزیز می شمارد و آن که بر قدرت مسلط شده، حق است و خواست خدا و آن که مرؤوس و مظلوم است، محکوم است و خواست خدا چنین بوده، نه ظالم در ظلمش مقصر است و مختار و نه عدالت عادل از روی اختیار است، آن چه خداوند مقدر نموده و از کانال قضا و قدر گذشته، حتمی است و انسان ها به ناچار فرمانبرند!

متاسفانه این بنیان کژ، دیوارهای کج تری برآن بنا شد و هم چنان این خط انحرافی براکثر جوامع اسلامی سنی مذهب حاکم است و این همان مبنایی است که ابوالحسن اشعری، مبانی اعتقادی خویش را بر آن بنا گذاشته است . این تفکر انحرافی، دستاویزی قرار گرفت تا زمینه جنایت هولناک یزید را فراهم آورد و آن گاه توجیه کند، از این رو عمر بن سعد درباره شهادت امام حسین (ع) گفت: «این کار از جانب خداوند مقدر شده بود .» عبیدالله بن زیاد نیز در تعقیب همان هدف، و در ضمن برای تحقیر اهل بیت پیامبر (ص) خطاب به حضرت زینب (س) گفت: «حمد خدای را که شما را رسوا کرد و کشت و سخنگویانتان را تکذیب کرد» .

زینب (س) فرمود: «حمد شایسته خدایی است که به واسطه پیامبرش به ما کرامت داد و از گناه و آلودگی ما را پیراسته ساخت . خداوند، تنها فاسق و فاجر را رسوا می سازد و او غیر ماست » (یعنی خدا شما را رسوا ساخت).[2]

[1]. پایگاه حوزه، مجلات، پگاه حوزه شماره 124،عاشورا، مؤلفه ها و ایستارهای سیاسی

[2].مفید، ارشاد، ج 2، ص 115; ابن طاووس، لهوف، ص 70 .

سه شنبه 16 خرداد 1391 - 14:18
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
خطبه های حضرت زینب س
RE : 2

سروش عزت

منابع مقاله:

مجله فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 33 ، ؛

خطبه حضرت زینب (س) در دربار یزید

پس از آن که زنان و بازماندگان اهل بیت امام حسین (ع) را، در حالی که به ریسمان ها بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد نمودند، سر مقدس سیدالشهدا (ع) را در مقابل او نهادند . یزید در حالی که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام می زد این اشعار را سرود:

«ما بزرگان بنی هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم; این روز در مقابل آن روز قرار گرفت . بنی هاشم با پادشاهی بازی کردند، وگرنه نه خبری از رسالت بود و نه وحیی نازل می شد . من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم » .

در این حال حضرت زینب (س) برخاست و این چنین خطبه خواند:

به نام خداوند بخشنده و مهربان . خداوند جهانیان را حمد و سپاس می گویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود و سلام می فرستم . خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود; آن جا که در قرآن بیان داشت: «پایان کار کسانی که زشتکاری و گناه انجام داده اند به جایی رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به استهزا و مسخره گرفتند» (روم/10) آری; کلام خدا صدق و راست و عین واقعیت و حقیقت است .

یزید! از این که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته ای و ما را هم چون اسیران از سویی به سوی دیگر می بری، گمان داری که ما در نزد خدا خوار و پست شده ایم و تو در پیشگاه او قرب و منزلت یافته ای؟ و با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته و با نگاه غرورآمیز و شادمانه به اطراف خود می نگری؟ از این که دنیایت آباد شده است و امور طبق مراد تو می چرخد و مقام و منصبی را که حق ما خاندان [رسول اکرم (ص)] است، در دست گرفته ای، شادمانی؟ اگر چنین تصور باطلی بر وجود تو حکم فرما شده است، لحظه ای بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده ای کلام خدا را که می فرماید: «گمان نکنند آنان که به راه کفر بازگشته اند که آنچه ما برای آنها پیش می آوریم و آنها را مهلت می دهیم به نفع آنان و به خیر و سعادتشان است، که این مهلت دادن برای آن است که بر گناهان خود بیفزایند و برای آنان عذاب ذلت آمیز ابدی در پیش می باشد» .(آل عمران/178)

ای فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نهان سازی، ولی دختران پیامبر خدا را، در میان نامحرمان، به صورت اسیر حاضر نمایی، حجاب آنان را بدری، روی آنان را بگشایی و دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند و شهری و بیابانی بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و مردمان پست و شریف به تماشایشان بایستند، در حالی که نه از مردانشان سرپرستی مانده و نه از یاورانشان مددکاری؟ اما چه توقع و انتظاری است از فرزند آن جگرخواری که جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت (1) و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه می توان از فردی انتظار کوتاه آمدن داشت که همواره با بغض و دشمنی و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟

یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده ای، آن گاه نشسته ای و بی آن که خود را گناهکار بدانی یا جنایات خود را بزرگ بشماری، با خود ندا سر می دهی که ای کاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانی و سرور فریاد برمی آوردند و می گفتند: «ای یزید! دست مریزاد» ؟ این جمله ی جسارت آمیز را می گویی، در حالی که بی شرمانه چوب دستی بر دندان های مبارک اباعبدالله (ع)، سید جوانان بهشت می کوبی! چگونه چنین یاوه سرایی نکنی؟ تویی که زخم های گذشته را شکافتی و ریشه مان را با ریختن خون فرزندان محمد (ص) و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی و اکنون پدران خود (نسل شرک و بت پرستی) را ندا می دهی و گمان داری که با آنان سخن می گویی . به زودی خودت به جمع آنان ملحق می گردی و در آن جایگاه، عذابی ابدی است که آرزو می کنی ای کاش دست هایم شل و زبانم لال می گشت و هرگز چنین یاوه هایی را به زبان نمی آوردم و هرگز چنین کارهای ناشایستی را انجام نمی دادم .

پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند انتقام بکش و آتش قهر و غضبت را بر کسانی که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست . قسم به خدا که ای یزید! بدان با این جنایت هولناک پوست خود را شکافتی و گوشت خود را پاره کردی . به همین زودی است که در عرصه ی محشر به محضر رسول الله (ص) وارد شوی، در حالی که بار گرانی از مسؤولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پاره های تن او را بر گردن گرفته ای . آن روز، همان روزی است که خداوند تمامی آنان را جمع می نماید و پریشانی و پراکندگی آنان را سامان می بخشد و حقشان را می ستاند .

«گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگان اند; بلکه آنان زنده اند و در نزد پروردگار خود، روزی می خورند (2) » (آل عمران/168).

ای یزید! تو را همین بس که داور و حاکم تو خداوند باشد و خصم تو پیامبر، و جبرییل پشتیبان او . به زودی آن که سلطنت را برای تو آراست و بر این جایگاه نشاند و تو را بر گرده ی مسلمانان سوار کرد خواهد یافت که ستمگران را چه عقوبت و جایگاه بدی است و کدام یک از شما جایگاه بدتری دارید و سپاهش ناتوان تر .

ای زاده ی معاویه! اگر چه شداید و پیشامدها و فشار روزگار مرا در شرایطی قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچک تر از آن مقام ظاهری ات می بینم و تو را بسیار توبیخ و سرزنش می کنم . چگونه سرزنش نکنم با این که چشم ها در فراق دوستان، گریان، و دل ها در فراق عزیزان، سوزان می باشد .

آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست حزب شیطان، آن بردگان آزاد شده کشته شوند! همین دست های شماست که به خون ما خاندان [پیامبر] آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر گردیده است . مگر نه این که آن بدن های پاک و پاکیزه روی زمین افتاده و گرگ های بیابان بدن های آنها را حلقه زده اند و کفتارها آنها را در خاک می غلطانند . ای پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمرده ای و به آن می بالی، اما طولی نمی کشد که مجبور می گردی غرامت و تاوان آن را پس بدهی، و آن روزی است که آنچه از پیش فرستاده ای خواهی یافت «و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی ورزد» (حج/10). ما از بیدادگری های تو، به پیشگاه او شکایت می بریم و او تنها پناهگاه و امید ماست .

پس هر مکری که می توانی بساز و هر تلاشی که می توانی انجام بده; ولی بدان به خدا سوگند! هرگز توان آن را نداری که ذکر خیر ما را از یادها ببری و قدرت آن را نداری که وحی ما را نابود سازی و دوره ی ما را به پایان رسانی و نمی توانی ننگ و عار اعمالت را از دامن خود بزدایی . ای یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک و اجتماعت رو به پراکندگی و پریشانی است . روزی خواهد رسید که منادی ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد . پس حمد و سپاس از آن خدای جهانیان است که اول کار ما را خوش بختی و مغفرت و پایان آن را شهادت و رحمت قرار داد .

از خدا می خواهم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما کامل کند و بر پاداششان بیفزاید و ما را جانشینان و بازماندگان شایسته ی آنان قرار دهد که او با محبت و مهربان است و او برای ما کافی است و هم او بهترین پشتیبان ماست . (3)

پی نوشت ها:

1) در این جا زینت (س) اشاره به جنگ احد می کند که در آن روز هند، مادر معاویه، جگر حمزه، عموی پیامبر (ص) را در دهان گذاشت و خواست بخورد، ولی نتوانست و آن را از دهان بیرون افکند .

2) سوره آل عمران، آیه 168

3) بلاغات النساء، ص 23- 21; اعلام النساء، ج 2، ص 97- 95 .

سه شنبه 16 خرداد 1391 - 14:19
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
khadem
آفلاین



ارسال‌ها: 1291
عضویت: 24 /10 /1390
تشکر کرده: 1
تشکر شده: 77
خطبه های حضرت زینب س
RE : 3

س از شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ در روز دهم محرم سال 61 هـ .ق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و حرم امام به اسارت دشمن درآمدند. پس از ورود به کوفه، و خوشحالی درباریان و ابن زیاد و گرفتن مراسمی به خاطره پیروزی، به طرف شام، محل استقرار یزید حرکت نمودند. وقتی سر حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش و اسراء در مقابل یزید حاضر شدند، تشریفات درباری به همان فراوانی بارگاه ابن زیاد انجام شد. « زحر بن قیس که کاروان را به عنوان نماینده ابن زیاد هدایت می کرد سخنرانی طولانی ایراد کرد و در آن به شرح چگونگی شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش پرداخت.»

سپس از میان مردم، بعضی ها نسبت به اسارت خاندان نبوت اعتراض کردند و یزید ساکت و جوابی نداد. وقتی بزرگان و سران اهل شام که یزید به مناسبت پیروزی خود، دعوت کرده بود، حاضر شدند، اسراء و سرهای مقدس را نیز به مجلس آوردند. پس از درخواست مرد سرخ پوستی از اهل شام برای کنیزی گرفتن فاطمه دختر حسین ـ علیه السّلام ـ از یزید، و جلوگیری زینب ـ سلام الله علیها ـ از این کار و گفتگوهای تند بین یزید و ایشان و زدن چوب خیزران بر لبهای مبارک امام ـ علیه السّلام ـ بود که حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ برخاست و خطبة‌ آتشینی ایراد کردند.

متن عربی این خطبه در لهوف آمده است

( مولف بزرگوار این کتاب سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس حلی (متوفی664 ه.ق) یکی از اعلام امامیه در قرن هفتم میباشد او یکی از پرکارترین مولفین در آن قرن محسوب میگردد که کتابخانه ابن طاووس نموداری از این تلاش او را نشان میدهد. اصولا خاندان "ابن طاووس" عموما خاندان علم و سیادت و دودمان فضیلت و تقوا بودند ولی در خاندان شریف دو شخصیت بارز بیش از دیگران درخشیدند . سید رضی الدین سید علی بن موسی برادر بزرگتر و صاحب این اثر تاریخی و حماسی و برادر کوچکتر سید احمد بن موسی جعفر بن طاووس صاحب تفسیر شواهد القران . )

متن کامل خطبه حضرت زینب ( س ) :

«فقامت زینب بنت علی ـ علیه السّلام ـ و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله کذلک یقول: «ثم کان عاقبة الذین اساءا السوی ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون» (سورة روم، آیة 10). اظننت یا یزید ـ حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاماء ـ ان بناء علی الله هواناً و بک علیه کرامة!! و ان ربک لعظیم خطرک عنده!! فشمغت بانفک و نظرت فی عطفک، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لک مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالک ملکنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: «و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین» سوره ‌آل عمران، آیة 178.

امن العدل یابن الطلقاء تخدیرک اماء ک و نساءک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟! قد هتکت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و کیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اکباد الاذکیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و کیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل.

منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید شباب اهل الجنة تنکتها بمخصرتک. و کیف لا تقول ذلک، و قد نکات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتک دماء ذریة محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و نجوم الارض من ‌آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخک، زعمت انک تنادیهم! فلترون و شیکاً موردهم، و لتودن انک شللت و بکمت و لم تکن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذ بحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبک بمن سفک دماءنا و قتل حماتنا.

فوالله مافریت الاجلدک و لا حززت الا لحمک، و لتردن علی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ بما تحملت من سفک دماء ذریتة و انتهکت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهم ویلم شعشهم و یاخذ بحقهم «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» و حسبک بالله حاکماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سول لک و مکنک من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایکم شر مکاناً و اضغف جنداً.

و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتک، انی لاستصغر و قدرک، و استعظم تقریعک و اسثتکثر توبیخک، لکن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلک الجثث الطواهر الزواکی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیکا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداک، و ماربک بظلام للعبید، فالی الله المشتکی. و علیه المعول فکذکیدک، واسع سعیک، و ناصب جهدک فوالله لا تمعون ذکرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددک امرنا، و لا ترحض عنک عارها، و هل رایک الافندا و ایامک الاعددا، و جمعک الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة. و نسال اللدان یکمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافة، انه رحیم و دود. و حسبنا الله و نعم الوکیل

¤¤¤¤¤ ترجمه آن چنین است : ¤¤¤¤¤

«زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: » سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.»

ای یزید آیا گمان می بری این که اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش کرده ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته اند این که ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک»

آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی:

فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل

و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می دهی و گمان داری که ندای تو را می شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را که گفتی و نمی کردی آنچه را کردی.

بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می کند پراکندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.

و بزودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و در یابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است.

چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد می نماییم.

ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،‌در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد. سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.

سه شنبه 16 خرداد 1391 - 14:20
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



تازه سازي پاسخ ها
پرش :
صفحه اصلی | انجمن | ورود | عضویت | خوراک | نقشه | تماس با ما | طراح

این قالب توسط سایت روزیکس طراحی شده است و هر گونه پاک کردن لینک طراح پیگرد قانونی دارد !