مناجات با خدا
ای آن که در فضای دعا می خری مرا
تا اوج وصل حضرت خود می بری مرا
مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش
حال دعا و زمزمۀ بهتری مرا
حال قنوت و حال بکا حال بندگی
کن مرحمت ز عاطفۀ کوثری مرا
آئینۀ جمال خودت را نشان بده
مَن اَظهَر الجَمیل، نما حیدری مرا
لطف شماست خوانده مرا ور نه ای کریم!
شایسته نیست این سمت نوکری مرا
هر گاه حال توبه مرا دست می دهد
گویم که هست این گنه آخری مرا
ای کاش پای لنگ مرا سنگ می زدی
تا می زدود رنگ خطا باوری مرا
تنبیه می کنی بکن اما خودت بزن
هرگز نده به دست کس دیگری مرا
شش گوشۀ حسین دلم را ربوده است
یعنی دوباره کرده علی اکبری مرا