loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 149 چهارشنبه 28 تیر 1391 نظرات (0)

صبح زود است و رها از همه غم ها شده زهرا

و آماده ی رفتن شده است ام ابیها

بنشینید ، ببینید

که این آخر روزی ، نشسته است کمی نان ، بپزد بهر یتیمان

شده است دست به زانو ، به این سو و به آن سو ، زده جارو همه ی خانه ی خود را

و عوض کرده لباس های حسین و حسنش را ، گل پر محنش را ،

 و می داد به زینب کفنش را ، همان پیروهنش را ، که با زحمت بسیار به اتمام رسانده

صدا کرده کنون دختر خود را ، همان زینب کبری ، همان زینت بابا ، همان ثانی زهرا ، خدا ختم به خیرش کند این قصه ی اورا

عزیزم ، امیدم ، ببین دختر من ، دلبر من

مادر تو بار سفر بسته و حالا اگر اینجا بنشسته ، بدان امر مهمی است

بدان مادر تو ، مادر غمزده ی خونجگر پرپر تو آخر راه است ، بدان مارد تو رفتنی است لیک

تو می مانی و بابا ، تو می مانی و غم های علی شیر خدا ، حضرت مولا

تو می مانی و حیدر ، تو ای مونس مادر ، تو ای دختر مضظر ،

حواست به علی باشد هرگز نکنی گریه کنارش ، که بس باشد و بابای تو را آن دل زارش

که از دست بداده همه دارو ندارش ، همه باغ و بهارش ، و سعی کن که نیفتد گذارش ،به آن کوچه ای که ماردت افتاد .

***

تو می مانی بغض حسن و چشم پر از اشک و ستاره ، همان چشم که بسیار ، شده خیره به دیوار ، به دیوار و در و کوچه و مسمار

عزیز دل من آه

تو می مانی و آن تشنه لب خانه ی ما ، پسر کوچک کاشانه ی ما ، آه

تو می مانی و غم های حسینم

برسان هر شب بی مادریش آب به لبهای حسینم

مادری کن پسرم را و اگر رفت حسین کرببلا همره او باش

در آن وادی غم بار ، در آن عرصه ی خون بار ، در آنجا که حسین بی کس و بی یار ، گرفتار گرفتار ، میان همه اغیار ، همه کافر و اشرار

تویی تو فقط ای زینب من یار و مددکار

تو هم مادر و هم خواهر و هم دلبر و هم لشگر اویی

در آن موقع که شد عازم میدان

اگر آب نداری ، به اشک پشت سرش آب ، به بالای سرش آیه ی قرآن ، به زیر گلویش بوسه بکاری ، نگذاری

نگذاری برود تا به تن او کنی این پیرهن بافته ام را

تو در بالای آن تل ، حسینت هم به مقتل ، نگه کن به گودال ، شده بی پر و بی بال ، به زیر چکمه ی پست ترینی ، تنش آه  چه پامال ، تنش آه  شده چال ، تنش پخش به صحرا ... سرش بر روی نی ها .... خدا یا خدایا

***

و آنگاه صدا می رسد از عرش،  زنی ناله کان ، مویه کنان  ، موی کنان ، دل نگران ، ناله زد ای وای  

بنی قتلوک ، بنی قتلوک بنی قتلوک .....

 

مسافر

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 55
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 847
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,236
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 12,637
  • بازدید ماه : 19,964
  • بازدید سال : 394,764
  • بازدید کلی : 22,641,725