كبودي نشانه خواب سفر حاجت گلبوسه ستاره
عمه بنگر پدرِ من
پدرِ تاجِ سرِ من
آمده كنج خرابه
شده قرص قمرِ من
سر خونين تو را تا كه بغل مي گيرم
تا سحر منتظرم كي بشود مي ميرم
مَلكِ عرش حسينم
گل شاه عالمينم
يا رقيه يا رقيه (2)
سر تو بر سر زانو
نظرم بر خم ابرو
چه كنم با لبِ خونت
خاك و خاكسترِ گيسو
تازيانه همه دم خود شرر من مي شد
عمه زينب همه جا خود سپرِ من مي شد
يا رقيه يا رقيه (2)
غم دل با تو بگويم
سر تو گشته سبويم
تو ببين از غم سيلي
چه كبودي شده رويم
مرحم زخم مرا چون به نمك مي كردند
بهر تسكين دلم يادِ كتك مي كردند
هجر تو گشته فغانم
بي تو من زنده نمانم
يا رقيه يا رقيه (2)
در كنج ويران غوغا به پا شد
طفل سه ساله حاجت روا شد
گويد خوش آمد
با چشم گريان
ذكر لبانش
بابا حسين جان
بابا حسين جان (3)
بابا نظر كن بر روي نيلي
از پا فتادم از ضربِ سيلي
بگشا دو چشمت
بر روي دختر
رويم شده چون
رخسارِ مادر
بابا حسين جان (3)
بر جسم كوچك دارم نشانه
هم جاي سيلي هم تازيانه
پاي برهنه
در آن بيابان
زخمي شدم از
خارِ مغيلان
بابا حسين جان (3)
امشب سر تو بر دامن من
گرديده نزديك جان دادن من
پيوسته اين را
با تو بگويم
آيم كنارت
پيش عمويم
رسيده امشب خدايا عزيزم نگارم ياورم
دگر نخوابم پدر جان چرا كه هستي تو در برم
آمدي شد در خروش
منزل خاموشِ من
با تو من در گفتگو
جاي تو آغوش من
اي پدر جانم پدر جانم پدر (4)
به كنج ويران تنت كو كه موي دختر شانه كني
بگو تو حرفي كه من را غزل خوانِ اين خانه كني
يك نظر بنما ببين
من رقيه دخترم
گل بريزم پاي تو
از دو چشمانِ ترم
اي پدر جانم پدر جانم پدر (4)
من ناله دارم ز دشمن كه در صحرا موهايم كشيد
هر آن چه گفتم شنيد ولي اشك چشمانم نديد
هر چه ماتم ديده ام
جملگي قربان تو
تو شدي مهمان من
كي شوم مهمان تو
اي پدر جانم پدر جانم پدر (4)
رفتي سفر پدر بي پيكر آمدي
كنجِ خرابه اي خونين سر آمدي
دردت به من بگو
بابا سخن بگو
باباي من حسين
باباي من حسين (3)
پيشانيت چرا؟ بشكسته ماه من
لب هاي خوني ات شد سوزِ آه من
پيشت نشسته ام
باباي خسته ام
باباي من حسين (3)
رأست چرا پدر خاكستري شده
بزم خرابه را چون زيوري شده
آمد مسافرم
آرامِ خاطرم
باباي من حسين (3)
از شمسِ رويِ تو بوسه شد حاصل
گلگون لبان تو گريده قاتلم
بر من نظاره كن
مويم تو شانه كن
باباي من حسين (3)
يكدم كن نظاره اي
يا بنما اشاره اي
بنگر روي نيلي ام
سوزد از شراره اي
دلخون ترين منم واي از غم تو
گشته سيه تنم در ماتم تو
باباي من حسين بابا حسين جان (2)
بابا پايم اين چنين
بشكسته مرا ببين
شب از پشتِ ناقه اي
من افتاده ام زمين
از ظلم شاميان بر من جفا شد
من همچو مادرت قدم دو تا شد
باباي من حسين بابا حسين جان (2)
در بازار شهر شام
آتش از فراز بام
مي ريخت روي عمه ام
آن كوفيِ بي مرام
اين كوفيان بدند باباي خوبم
سيلي به من زدند باباي خوبم
باباي من حسين بابا حسين جان (2)
آمدي تو از سفر
شام غم شده سحر
بي من اي پدر مرو
من را با خودت ببر
عمه بيا ببين دردم دوا شد
آخر رقيه ات حاجت روا شد
باباي من حسين بابا حسين جان (2)
رقيه جان قد كمانِ سه ساله
ز داغِ تو اشكِ ديده روانه
يا رقيه يا رقيه رقيه (2)
چرا جانا صورتت گشته نيلي
بگو با من كي زده بر تو سيلي
يا رقيه يا رقيه رقيه (2)
سرِ بابا در بر تو نشسته
بگو دختر قامت كي شكسته
يا رقيه يا رقيه رقيه (2)
چرا رنگ از صورتِ تو پريده
چه كس بر تو تازيانه كشيده
يا رقيه يا رقيه رقيه (2)
چو گلبوسه بر پدر مي زني تو
به جانِ زينب شرر مي زني تو
يا رقيه يا رقيه رقيه (2)
آمده يادم اشكِ ستاره
شب و بيابان سوزِ شراره
لگدِ دشمن زنگِ خواب او
گوش و گوشواره، آن گوشِ پاره
جانم رقيه (4)
در نظر آمد كنجِ ويرانه
عشق بابا را كرده بهانه
رأس بابايش محرمِ رازش
گفتگو مي كرد از تازيانه
جانم رقيه (4)
گرديده قلبم زارِ رقيه
گشته جانم بيمارِ رقيه
كاش در آن لحظه بودم كنارش
در بيابان ها يارِ رقيه
جانم رقيه (4)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت