حضرت زهرا(س)-شهادت
یا فاطمه! در سوگ تو، صبرم کم شد
از داغ جگر سوز تو، پشتم خم شد
ز آن روز که تازیانهات زد قنفذ
تاریک به پیش نظرم، عالم شد
حسین یاری (یاری)
×××
روزی که به باغ سنبل افتاد آتش
در خرمن صبر بلبل، افتاد آتش
یا رب! چه به روز باغبان میآمد
وقتی که به دامان گل افتاد آتش؟!
محمد علی مجاهدی (پروانه)
×××
رفتی تو، و زینبت ز غم میسوزد
آتش ز نوایش به دلم افروزد
این خانه، عزا خانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در میدوزد!
حسین یاری (یاری)
×××
تو مظهر ذات لا یزالی، زهرا!
مجموعۀ اوصاف کمالی، زهرا!
با این همه اعتبار، ای طایر قدس
پر سوخته و شکسته بالی زهرا!
جواد محدثی
×××
همراه هلال، ماه و اختر هم سوخت
تنها نه صدف سوخت، که گوهر هم سوخت
در خانۀ وحی، ز آتش افروزی کفر
فرزند، شهید گشت و مادر هم، سوخت!
سید تقی قریشی (فراز)
×××
میرفت علی و، میکشید از دل آه
وز همسر خویش بر نمیداشت نگاه
دیدند که با خویش، علی میگوید:
لا حول و لا قوه الا باللَّه
محمد علی مجاهدی (پروانه)
×××
گویند که: چون خصم بر او، راه گرفت
بر فاطمه راه، خصم گمراه گرفت
برخاست خروش از همه عالم که: بلال!
برخیز و برو اذان بگو، ماه گرفت!
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
×××
خون ریخت ز سینهاش ز مسمار بپرس
بازوش کبود شد، ز اغیار بپرس
دو شاهد صادق ار ز من میطلبی
برخیز و برو از در و دیوار بپرس!
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
×××
قنفذ، پی دلداری او آمده بود!
مسمار، به غمخواری او آمده بود!
چون دید کسی بر سر بالینش نیست
آتش به پرستاری او آمده بود!
محمد علی مجاهدی (پروانه)
×××
میزد به رخم ولی، ولی را می کشت
آن مظهر ذات ازلی را، میکشت
میدید که جان او به جانم بسته ست
با کشتن من خصم، علی را میکشت!
محمد علی مجاهدی (پروانه)