loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 823 پنجشنبه 31 فروردین 1391 نظرات (0)

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد



وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد



سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار



قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار



آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه



و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه



گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...



دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم



چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد



پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد



صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست



طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه ای مشکی است



با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است



گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...



سید حمیدرضا برقعی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 52
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 713
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 7,952
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 79
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 11,353
  • بازدید ماه : 18,680
  • بازدید سال : 393,480
  • بازدید کلی : 22,640,441