میدان نبرد تو میان در و دیوار
تنگ است برای تو جهان در و دیوار
با قدرت یک ضربه که در باز نمی شد
از پشت در افتاد به جان در و دیوار
در باز شد و بسته شد آنقدر که آخر
خون تو تپید از ضربان در و دیوار
مسمار تو را از نفس انداخت وگرنه
قتل تو نبوده است توان در و دیوار
مسمار اثرش مُهر علی دوستی توست
بر روی تنت مانده نشان در و دیوار
از حیرت و از سوختگی در چوبی
وامانده از آن روز دهان در و دیوار
وقتی تو خودت حادثه را شرح ندادی
باید که شنیدش ز زبان در دیوار
صدبار هم این روضه اگر خوانده شود باز
سخت است به والله بیان در و دیوار...
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت