loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 171 پنجشنبه 17 فروردین 1391 نظرات (0)
چه می شد گر مرا با غربت خود آشنا می کرد
چه می شد سفره اش گر گل برای غنچه وا می کرد
چرا می کرد دور از چهار طفلش بستر خود را
گل از چه خویش را از غنچه های خود جدا می کرد
اگر از گریه اش همسایگان را شکوه بر لب بود
دل شبها نمی زد پلک و آنان را دعا می کرد
به چشم خویشتن دیدم که بشکستند بازویش
ولی مادر مگر دامان حیدر را رها می کرد
هم از سینه هم از بازوش خون می رفت در آن روز
ولیکن می دوید و باز بابم را صدا می کرد
نماز عشق نیت کرد ما بین در و دیوار
ولی زان پس رکوع خود میان کوچه ها می کرد
مرا می برد و دست او به روی شانه ی من بود
قد دختر کنار مادرش کار عصا می کرد
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 51
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 712
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 7,926
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 79
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 11,327
  • بازدید ماه : 18,654
  • بازدید سال : 393,454
  • بازدید کلی : 22,640,415