loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 153 شنبه 05 فروردین 1391 نظرات (0)

حضرت زینب(س)-مصائب

 

عصرگاهی كه خیمه بر آشفت، مریم این قبیله خبر داشت

از غروب غم انگیز خیمه، خیمه ای كه غم یك سفر داشت

با نوای حزین غروبش، از دل سنگ ها چشمه وا كرد

دست اشك اش هزاران عصا بود، دست آه اش هزاران تبر داشت

او بزرگ زمین بود و آن شب، آسمان را به دست اش سپردند

زیر این آسمان های نیلی، تا توانست او گریه برداشت

بی كسیِ سحر گاه خود را، هیچ اصلاً به رویش نیاورد

یك نفر بود اما غرورش، هیبت صد هزاران نفر داشت

بال های سفید ملائك، خاك از چادرش می گرفتند

ـ چادری كه زمین خورده بود و خاك او مثل تربت اثر داشت ـ

هر چه طعنه به این كوه می خورد، یك قدم جا به جا هم نمی شد

شانه هایش اگر گریه می كرد: گاه گاهی به «نیزه ‌» نظر داشت

كم كم آماده ی «جاده» می شد، جاده ای كه از آغاز خلقت ـ

هیچ كس زیر بارش نمی رفت ، (جاده ای كه ز كوفه گذر داشت)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 65
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 888
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,735
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 82
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 13,136
  • بازدید ماه : 20,463
  • بازدید سال : 395,263
  • بازدید کلی : 22,642,224