حضرت زینب(س)-وداع و...
گریه هایم اگر چه کاری نیست
چه کنم؟ غیر گریه کاری نیست
بعد عمری کنار هم بودن
می روی و مرا نگاری نیست
فصل سرد خزان عمرم شد
باغ من را دگر بهاری نیست
می بری جان خواهرت با خود
بعد تو پای استواری نیست
روی شانه تو منزلت داری
لااقل وقت نی سواری نیست
رفتنت می برد امید حرم
کودکان را دگر قراری نیست
گرگ ها صف کشیده اند این جا
آهوان را ره فراری نیست
می روی و به خیمه می تازند
پس مپرسم چرا وقاری نیست!
***
ای به قربان آیه ی کهفت
سر شکسته تر از تو قاری نیست
چه بلایی سر تو آوردند؟
جز به نیزه تو را مزاری نیست
بعد تو زینب است و طفلانت
چه کنم؟ جای گریه زاری نیست