"السلام" ای ملیکه ی دنیا
چه شده پس چرا خمیده شدی؟
میوه ی قلب من گمانم با
ضربه ی تازیانه چیده شدی
موی من سوخته ، تو میدانی
گیسویم را نبوی و شانه نزن
آتش شمع قلب زار پدر
پیش چشمم دگر زبانه نزن
زجر ملعون تو را عزیز دلم
به چه جرمی به هر بهانه زده
ریشه ی زخم های گودالم
از چه رو بر تنت جوانه زده
آبروی تمام بستانم
چه کسی ارغوانی ات کرده
خار صحرای این چهل منزل
چه بلایی سر تو آورده
ای که از زیر نیزه چیده شدی
حالت از روی نیزه دیده شده
بعد از آن ماجرا هزاران بار
زینبم بی گمان شهیده شد
جعفر ابوالفتحی
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت