یتیم مجتبی...
بال و پرش را چید تا با سر بیفتد
در پیش روی خنده ی لشگر بیفتد
زینب بروی سر زند مادر بیفتد
دیدید عالم از روی منبر بیفتد
وقتی که افتاد از سرش عمامه افتاد
یک لشگر و یک پیرهن ای داد و بیداد
یتیم مجتبی...
بال و پرش را چید تا با سر بیفتد
در پیش روی خنده ی لشگر بیفتد
زینب بروی سر زند مادر بیفتد
دیدید عالم از روی منبر بیفتد
وقتی که افتاد از سرش عمامه افتاد
یک لشگر و یک پیرهن ای داد و بیداد