میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه
درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه
کابین آب وآینه ات سهم اندکی است
دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه
بی اذن توکه جرأت جاری شدن نبود
حتی برای چشمه ودریا و رود. . .نه
اما به حکم متطق وقانون آب ها
آن آب داغ ازدل تو میزدود. . .نه
لبریزکرده است تورا زخم شانه ات
جزمن کسی برای توشرمنده بود. . .نه
حالا که کوچه داغ مراتازه میکند
دیگرگذرنمیکنم از آن حدود. . .نه
میخواستم ببینمت ای یاس نیلی ام
دیدی مراکه این همه طاقت نبود. . .نه
شاعر : بهبود صادقیان نژاد
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت