loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 173 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)

سالها وقتِ   دعایِ   سحرم    خندیدند

درسیه چال به اشکِ  بصرم  خندیدند

سالها  شد سپری در  غل  و  زنجیر عدو

و  به  آزردگی   بال  و  پرم  خندیدند

روزها روزه ام  و ناله  کنان  بهر  حسین

 بر لب خشک وبه چشمان ترم خندیدند

شد  پذیرایی شان  سیلی و دشنام   و  لگد

جای  افطار  به   درد  ِ کمرم  خندیدند

مادرم فاطمه را چون  که  صدا   میکردم

 به   جواب ِ نفس   ِ نوحه گَرَم  خندیدند

این نگهبان بخدا نسل و تَبار  زَجر   است

از همانها  که  به اطفال حرم خندیدند

خون دل خوردم از آن زخم زبانها همه عمر

 دائما ً بر نفس   شعله  وَرم  خندیدند

شکر حق  گفتم  و در خلوت با  ربّ  جَلیل

چهره بر خاک و بسوز جگرم  خندیدند

تاکه آن زهر به جان کندن من خاتمه داد

 شاد گشتند و همه دور و بَرم خندیدند

یاد   کن  با   قلمت   (میثمی)  از  غمهایم

 چونکه    بالایِ  سر ِ مُحتضَرم خندیدند

شاعر: رسول ميثمي

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 48
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 783
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 8,322
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 11,723
  • بازدید ماه : 19,050
  • بازدید سال : 393,850
  • بازدید کلی : 22,640,811