حمسه عشق
به گیتی نوشته است مردی دلیر که مردن به از زندگی چون اسیر
برافروخت نوری به ره ماندگار که بر جهل انسان چو ماهی منیر
بیاموخت آیین آزاده گی ندیده است هستی به خود این دبیر
ستم چون خزیداززمین روی تخت بیاوردش از تخت شاهی به زیر
زخون گلو در جهان زنده کرد ولایت مداری و روز غدیر
درفشی علم کرد باطل ستیز صف آراست نزد سپاهی کثیر
بنا کرد بنیان آیین حق به دلها نهاد انقلابی کبیر
چنان انقالبی که بر طبق آن نه ظالم بماند نه ظالم پذیر
ز انبوه جانهای چون سنگ و گل جدا کرد پاکان لولو ضمیر
نمایاند زیباترین شکل عشق ز سرهای رزم آورانی بصیر
یلانی که شمشیر و گفتارشان پریشان کننده چو هرای شیر
دلیران عارف به اسرار عشق چه از مرد و زن طفل و برناوپیر
قوی پاسبانان خون خدای شجاعان میدان سپر های تیر
ز اخلاص سردار و یاران او به تاریخ شد حرکتی بی نظیر
تمام سخن هان که تک مصرعیست امیری حسین و نعم الامیر