دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطیمه
طبع من و قصیده و، مدح و ثنای فاتطمه
جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه
به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاتطمه
فاطمه یی که حق بود، جلوه گر از شمایلش
فاطمه ای که «هل اتی» آمده در فلضائلش
فاطمه یی که آسمان، کشیده ناز سایلش
فاطمه یی که شد نبی، شیفتۀ فضایلش
کجا دریغ می کند، ز من عطای خویش را
زهی کرم، جواب اگر کند گدای خویش را
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
جنت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب نبی، من به فدای فاطمه
ای که به قلب عالمی، نقش گرفته داغ تو
ای که پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو
میوه معرفت خورد روح الامین زباغ تو
نور دهد به دیده ها، ترتب بی چراغ تو
قسم به قبر مخفیت، قسم به خاک تربتت
خون، دلِ پاره پاره ام گشته به یاد غربتت
کاش به جای مشعلی، سوزم در کنار تو
کاش چو اشک مخفیت، افتم بر مزار تو
کاش چو چشم همسرت، گردم اشکبار تو
کاش به جای محسنت سازم جان، نثار تو
فیض زیارت تو را، همیشه آرزو کنم
تربت مخفی تو را، هماره شستشو کنم
ای که خزان شد از ستم، بهار زندگانیت
گشته خمیده سروِ قد، به موسم جوانیت
مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانیت
قسم به عمر کوته و، به رنج جاودانیت
عنایتی، عنایتی، «میثم» دلشکسته ام
روی به سوی تو کرده ام، دل به غم تو بسته ام
حاج غلامرضا سازگار (میثم)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت