بأبي أنت و اُمّي يا اباعبدالله
وقتي قلم ز شوق تو آب از سرش گذشت
در راهِ از تو دم زدن از جوهرش گذشت
پروانه گفت آتش ِ دل را به جان خرم
شايد كه يار از روي خاكسترش گذشت
بار ِ تمام زندگي اش بسته ميشود
هركس به يك بهانه اگر از درش گذشت
بخت دلش بلند به عالم اگر كسي
در راهِ دوست از پدر و مادرش گذشت
عمري به جز گناه از اين نوكرش نديد
اما حسين از بديِ نوكرش گذشت
(شاعرش را نميشناسم)