محرّم - غزل
با نام عشق، خلقت انسان شروع شد
جانی گرفت و غصّه به این سان شروع شد
فریادِ طبل، ضجّهی زنجیر، شور سنج
با رعدهای تعزیهگردان شروع شد
در بین ابرهای سیه پوش آسمان
بغضی شکفت، روضهی باران شروع شد
ممکن نبود این که دو خورشید، همزمان...
از قتلگاه، ممکن و امکان شروع شد
اقرأ به نام عشق در این دشت پر بلا
بالای نیزه بود که قرآن شروع شد
بابا کجاست؟ عمّه چرا گریه میکنی؟
هق هق میانِ شام غریبان شروع شد
وقتی که روضهخوان کمرش را گرفته بود
بالا گرفت گریه و طوفان شروع شد
هر «یا حسین» نقطهی آغاز روضهای ست
این روضه تا رسید به پایان شروع شد
شاعر: رضا احسان پور