ازدحام گودال
صيدي افتاده به دام و همه ي صيّادان/دور او حلقه زده بال و پرش مي برّند
سينه ي مجروح و آه و لگد پي در پي / مي زنند و نفساي آخرش مي برّند
خواهري از روي تَلّ و مادري درگودال/هر دولرزيدن و ديدن كه سرش مي برّند
اثربوسه ي زهرايي(س)زينب(س)اين است/از قفا گردن وحلق وحنجرش مي برّند
ازدحاميست به گودال و سرِ سر ، دعواست/ پيرهنِ كهنه و بند كمرش مي برّند
مي زنند خنده كنان سر،به سرِسرنيزه/ رشته ي قلب وحيات خواهرش مي برّند
«2 شنبه 22 آبان 1391 ، 27 ذی الحجّه 1433
حمید رضا گلرخی
با تشکر از آقای حمید رضا گلرخی بخاطر ارسال این شعر زیبا