loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 195 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)

با قدي مثل كوه از سر زين

قمر از عرش خورد روي زمين

تير در چشم و دست هم كه نبود

چه كشيد، آه ،آن غريب ترين

**************

او زمين خورده و كسي از ترس

يك قدم سوي او نمي آمد

تا كه آن مردك جسور لعين

به سرش با عمود آهن زد

**************

حمله ي گرگ ها شروع شده بود

هر كه يك تكه از قمر مي برد

بخت بد هرچه نيزه مي آمد

به شكاف عميق سر مي خورد

**************

هر كه شمشير داشت با شمشير

هر كه هم نيزه داشت  بد مي زد

وآنكه نيزه نداشت يا شمشير

چكمه پوشيده با لگد مي زد

**************

زير آماج ضربه ها سقا

فكر لب هاي خشك طفلان بود

زخم بسيار ديده بود اما

او براي رقيه"س" گريان بود

**************

شاه عالم چو ديد اوضاع را

بر سر او دوان دوان آمد

سوي نهر از خيام با عجله

با شتاب و نفس زنان آمد

**************

شاه با گريه اينچنين مي گفت:

خيمه ها منتظر به راه تو اند

كودكان آب هم نمي خواهند

همگي تشنه ي نگاه تو اند

**************

خيز و بنگر ميان گريه ي من

خنده هاي پليد لشگر را

اي علمدار من، بگو تو به من

جه دهم من جواب اصغر"ع" را

**************

خواستم تو را به خيمه برم

پيكرت ريخت در برابر من...

كاش اصلا تكان نمي دادم

نامرتب شدي برادر من...

**************

بس كه شمشير خورده بر بدنت

شده اي مثل يك گل پرپر

اختلافي نمانده اي سقا

بين قد تو و علي اصغر"ع"...

  شاعر: محمد هاشم مصطفوي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 37
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 479
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 6,305
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 71
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 9,706
  • بازدید ماه : 17,033
  • بازدید سال : 391,833
  • بازدید کلی : 22,638,794