loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 167 پنجشنبه 25 آبان 1391 نظرات (0)

ورود کاروان به کربلا

 

آفتاب دوباره ای پیداست

روی دوشش ستاره ای پیداست

مشک بر روی شانۀ عباس

لب دریا کناره ای پیداست

این طرف غیر خار در دستی

وایِ من سنگ خاره ای پیداست

آن طرف حنجری عطش آلود

در پسِ گاهواره ای پیداست

این طرف با سه شعبه های خودش

روی اسبی سواره ای پیداست

آه از توی گودی گودال

سر دارالاماره ای پیداست

اگر این نیزه ها اجازه دهند

بدن پاره پاره ای پیداست

***

خاک این دشت سربلند شده

روی پایش اگر بلند شده

کاروانی ز دور می آید

آه از هر جگر بلند شده

چهرۀ ماهتاب این لشگر

روی دست قمر بلند شده

به قد و قامت علی اکبر

چشم نیزه نظربلند شده

وای تیر سه شعبه ای انگار

روی پاهای پر بلند شده

روی زانو نشسته حرمله و

روی دستی پسر بلند شده

سمت هرکس حسین در نقشی

گه عمو گه پدر بلند شده

این خمیده سه ساله کیست مگر-

-مادر از پشت در بلند شده

نجمه گوید که قد قاسم من

از جه رو اینقدر بلند شده

روی دست تو اکبر از پا؟ نه

از میان کمر بلند شده

***

گل به وقت گلاب نزدیک است

لحظۀ اضطراب نزدیک است

لحظه ای که عمو به خود می گفت

مشک بردار آب نزدیک است

بی گمان بین آب و ششماهه

لحظۀ انتخاب نزدیک است

لحظۀ رو گرفتن ارباب

از نگاه رباب نزدیک است

آه خفاش های بی مقدار!

کشتن آفتاب نزدیک است

لحظه های کشیدن دست و

روسری و نقاب نزدیک است

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 35
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 454
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 5,764
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 70
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 9,165
  • بازدید ماه : 16,492
  • بازدید سال : 391,292
  • بازدید کلی : 22,638,253